مشاعره 127


مشاعره 127

دشمنم کشت به فرموده تو

دیگر ای دوست چه می فرمائی؟

میلی ترک

=

یک عمر تاکه شهره به روشن دلی شوی

شو چون ستاره سحری هم رکاب صبح

صابرهمدانی

=

حاجتی نیست به توصیف پریشانی ما

خود حدیثی است عیان بی  سروسامانی ما

محمدعلمی

=

آمد بهارجان ها , ای شاخ تربه رقص آ

چون یوسف اندرآمد , مصروشکربه رقص آ

مولوی

=

آمد بهارو دامن یاری نداشتم

چون شاخه بریده بهاری نداشتم

سرشک خراسانی

=

مراددل زتماشای باغ عالم چیست

به دست مرد م چشم ازرخ تو گل چیدن

حافظ

=

نرگس بیمار تو گشته پرستارمن

تاچه کند این طبیب بادل بیمارمن

فروغی بسطامی

=

نرگس باغ نظرچون توئی ای چشم وچراغ

سرچرابرمن دلخسته گران می داری

حافظ

=

یک عمر درون خویش تکرارشدم

درگوشه ای ازخودم تلمبارشدم

جلیل صفربیگی

=

مرادرخانه سروی هست کاندرسایه قدش

فراق ازسروبستانی وشمشاد چمن د ارم

حافظ

=

گردآوری : م .الف زائر



مشاعره 126


مشاعره 126

شاه شمشاد قد ان خسرو شیرین دهنان

که به مؤگان شکند قلب همه صف شکنان

حافظ

=

نرگس ازچشم تو دم زد بردهانش زد صبا

رنج دندان دارد  می خورد آب ازقلم

ناشناس

=

مراخیال خوشی صبحدم به سوی توبرد

به لاله زاروگلستان درآرزوی تو برد

دکترمحمود افشار

=

دشمن به راه دوست مراخسته خواسته

پای امید من همه بشکسته خواسته

مخبر

=

هرانکه نغمه خواهش برآید ازسازش

صدای ریختن آبروست آوازش

بیدل دهلوی

=

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جای دعاست شاه من بی تومباد جای تو

حافظ

=

ورق گردانی عمر زلیخا نامه ای دارد

کهانجام محبت خوش تر ازآغازمی گردد

صائب

=

دشمن دشمن نما رادوست دارم دشمنم

باکسی کو دشمنی ورزد به نام دوستی

بصیر

=

یک صبحدم به صحن گلستان گذشته ای

شبنم هنوز بررخ گل آب  می زند

واقف خلخالی

=

دشمن زندگی است موی سپیـــــــــــــد

روی دشمن سیاه بایدکــــــــــــــرد

لاادری

=

گردآوری: م.الف زائر




سیاره نیبرو


اسرار زمین


نیبرو افسانه یا واقعیت؟ا

تاریخ دوباره تکرار می شود: روزی روزگاری نژادی برتر از بیگانگان و فضاییان وجود داشتند که مردم دوره باستان زمین آنها را به نام آنوناکی می نامیدند. بنا به دلایل بسیاری ، امروزه از قدرت آنوناکی ها تا حد زیادی کاسته شده است. این نژاد از موجودات عطش فراوانی برای غلبه بر دیگران و به بردگی کشاندن آنها و گرفتن آنها زیر سلطه خود دارند.


این گزارش من از داستان نیبیرو و آنوناکی ها ست :
در سالهای اخیر ، نوشته های فرضی و خیالی بسیاری در مورد سیاره ایکس – که به نیبیرو مشهور است – منتشر شده است. بیشتر این نوشته ها بر اساس کتاب زکریا سیتچین ، به نام سیاره دوازدهم – قرار دارند. سیچین به مانند داروین و ویلیکووسکی ، از تئوری های مربوطه خود استفاده می کند تا ادعای خود را ثابت نماید. سوالی که مطرح می شود این است : آیا نیبیرو واقعاٌ وجود دارد ؟ جواب به این سوال به طور یقین، بله است.


برخی بر این باورند که آنوناکی های نیبیرو بزودی مجدداٌ به زمین باز می گردند. آنها عقیده دارند که سیاره ایکس در ماه دسامبر سال 2012 مدار 3600 ساله خود به دور خورشید ما را تکمیل می کند. آنها می ترسیدند که نزدیک شدن این سیاره موجب زلزله ها ، امواج خیزان و مدی ، سیل های شدید، قحطی ، بیماری ، انفجارات آتشفشانی و حوادثی از این قبیل را روی زمین گردد. ترس آنها از این است که نزدیک شدن این سیاره خسارات جانی فراوانی بر اهالی زمین وارد کند.
سیاره نیبیرو، در فرهنگهای مختلف اسامی بسیار دیگری نیز دارد از جمله ، سیاره ایکس، سیاره دوازدهم ، ماردوک، پارادیس، مامن آسمانی ، و پادشاهی آسمانها و …. گرچه نیبیرو را سیاره دوازدهم خوانده اند، جالب اینست که این سیاره به منظومه شمسی ما تعلق ندارد. در حقیقت، سیاره ای است از یک منظومه شمسی دیگر که ستاره دیگری ، خورشید آن بوده و خاموش شده است. نیبیرو هرگز از زمین مرئی و قابل رویت نبوده اما ستاره ای که مرکز منظومه شمسی نیبیرو بوده است، از زمین قابل مشاهده بوده است. شکل مدار نیبیرو به آنانوکی ها این مزیت و برتری را بخشیده است که رصد خانه ای متحرک داشته باشند که از آن بتوانند بسیاری از سیارات دیگر نزدیک مدار خود را مشاهده کرده و مورد بررسی و مطالعه قرار بدهند.
انسانهای اولیه در سومر و بابل به ترتیب نام این سیاره ایکس را نیبیرو و ماردوک گذاشته بودند. گفته می شود که مردم بین النحرین فکر می کردند که نیبیرو دوازدهمین سیاه منظومه شمسی ماست و همان بهشتی است که خدواندگاران و خدایان آنها در آن اقامت داشته و از آن می آمدند.


نیبیرین ها ، مردم نیبیرو ، اغلب آنوناکی ، نفلیوم، الوهیوم ( معادل خدایان) ، و ماردوکی ها نامیده می شوند. من به آنها با نام آنوناکی اشاره می کنم ، زیرا سومری های آن زمان و برخی نیز در حال حاضر ، این نام را به کار گرفته و می گیرند. کلمه آنوناکی به معنای : از آسمان بر زمین آمدگان می باشد. در انجیل عهد عتیق ، این ملاقات کنندگان آسمانی و بهشتی ، آناکیم خوانده شده اند.


نیبیرو ، را نژادی از خزندگان اشغال کرده بودند و حکومت آن در دست کسانی بود از طبقه ممتاز اشرافی ، که به زبان عبری به آنها نفیلیم یعنی کسانی که از آسمانها به زمین آمده اند ، می گفتند. در آن زمان ، آنوناکی ها از نظر تکنولوژی ، نژاد فضایی بسیار پیشرفته ای بودند. در حقیقت تمدن آنها در زمان خود سرآمد دیگر تمدن ها ، و برترین بوده است. آنوناکی ها خورشید سیاره خود را زائوس "ZAOS می نامیدند.


آنوناکی ها نژادی جنگجو ، متخاصم و تسخیر کننده هستند. آنها درنده و تندخو، اهریمنی و شرور، شهوانی ، غیر قابل اطمینان، تشنه به خون، مکار ، حسود و سلطه جو هستند. آنها بر کسانی که غلبه می کنند و تحت فرمان خود در می آورند و کسانی را که به بردگی می گیرند ، می خواهند که از بین دوشیزگان خود افرادی را قربانی کنند .


اگر بدترین صفات و ویژگی هایی را که در شیطان می توانید بدانید ، تصور کنید، آن وقت به درستی یک آنوناکی را فهمیده و شناخته اید. آنها در امر کنترل فکر و ذهن متخصص هستند. همچنین تقریباٌ خیلی عالی با سیستم ربا و حرام خواری و همچنین رشد پول اقتصاد را کنترل می کنند. آنها مهندسی ژنتیک گسترده ای را به انجام رسانیده و بین دیگر موجودات انجام داده اند، و نژادی از خزندگان را پدید آوردند که خود آنوناکی ها به آنها دوکاز می گویند.


از دوکاز ها برای سلطه گری بر و کنترل ساکنان نیبرو و دیگر نژادهای تحت سلطه خود استفاده می کرده اند. پس ، دوکازها ، از خزندگان هستند. انواع گوناگونی نیز بین این دسته از خزندگان وجود دارد. اربابان آنها ، نخبگان آنوناکی ، خود دوکاز نیستند و به مانند هر چیزی که با آنوناکی ها در ارتباط است ، ساختار طبقاتی آنها نامنصفانه و به دور از عدل ، و انعطاف ناپذیر می باشد.
این خزندگان یا دوکازها را اربابانشان یعنی نفیلیم ها یا الوهیم ها برای جنگ به میادین نبرد با دیگر نژادهای فضایی ، بعنوان جاسوس ، بادی گارد (محافظ) و نیروی پلیس بکار می گرفتند. بین خود آنوناکی ها نیز دسته ها و طبقات مختلفی وجود دارد. یکی از دشمنان سرسخت دوکاز ها خود را پرس-سییرز "Pers-sires" , می نامند ، گروهی از فضاییان که من لغت کرکس را برای آنها بکار می برم، البته نه به این دلیل که شبیه به کرکس هستند، آنطور که بعضی ها مدعی هستند. بلکه در حقیقت آنها اصلاٌ شبیه به هیچ چیزی نیستند. دلایل بسیار و مناسبی وجود دارد که من آنها را کرکس می نامم، و البته در اینجا وارد این بحث نمی شوم.

   


جالب این است که پرس-سییرز ها فقط دسته ای متفاوت از نژاد آنوناکی ها هستند. ولی ، دوکاز ها ( خزندگان) و پرس سییرز ها ( کرکس ها) همیشه تا به امروز سرسخت ترین و بدترین دشمنان یکدیگر بوده اند. خیلی از آنها در حال حاضر ، در موقعیت های سیاسی ، مالی ، علمی ، مذهبی ، قانونی ، پزشکی ( علی الخصوص در بانکهای خون ) ، سرگرمی ، نظامی ، ارضی و ملکی ، تجاری و همینطور صنعت رواط جنسی قرار دارند. بیشتر این فضاییان و بیگانگان خود به طور آگاهانه از منشاٌ فضایی خود خبر ندارند.


آنوناکی ها ، دارای بدن و خون هستند، و موجوداتی دوزیست می باشند با غروری وافر ، تکبر ، و امیال غیر قابل کنترل در برابر بزرگسالان و کودکان ( اجباری یا اختیاری) بوده و حرص بسیاری برای غلبه و کنترل بر دیگران دارند. نژاد جنگ دوست آنها عطش دائمی و سیراب نشدنی برای کنترل دیگر موجودات و سلطه بر دیگر نژادها و همینطور هم طبقات پایین تر خود دارند.
آنوناکی ها نظام های جنسی و قالب های ستم پیشه و پیچیده ای را طرح و اجرا کردند. آنها از زنان گریزان و بیزارند. به همین دلیل هم هست که پرستش مادر مقدس مردمان باستان زمین را که بر آنها هنگام فرود بر زمین غلبه کرده بودند، از میان برداشتند. مقاومت بسیاری در برابر حذف پرستش مادر مقدس انجام شد و آنوناکی ها برای فرهنگ های متفاوت با مادران مختلفی جایگزین کردند مانند مادر زمین ، مادر طبیعت، و بعدها تصور مادر مقدس را با نسبت نابجا و به دروغ او با صفات شهوت ، کینه جویی، و حسادت خراب کردند و خدشه دار نمودند. تعبیر کالی یکی از این صفات دروغ می باشد.


یک تصادم بزرگ ، بر زمین و دیگر سیارات و اقمار منظومه شمسی ما شدیدا خسارت وارد کرد. نیبیرو نیز در نتیجه این برخورد و تصادم آسمانی دچار خسارت و آسیب شد. و به همین دلیل آنوناکی ها در جستجوی مکانی دائمی به زمین آمدند. آنها در جستجوی طلای فیزیکی به زمین نیامدند، آنگونه که سیتچین در فرضیه خود آورده است. عجیب اینکه ، طلا ، یک ماده معدنی طبیعی زمین نبوده است ، بنابراین آنها انتظارش را در زمین نداشته اند. همینطور هم برای این نیامده بودند تا از معادن طلا بهره برداری کنند و از آن به عنوان سپری برای محافظت از نیبیرو در برابر شرایط جوی نابودگر استفاده کنند ( اگر هم منظورشان این بوده است ، در نجات دادن سیاره خود موفق نشدند زیرا سیاره شان نابود شد . ) در هر صورت، آنوناکی ها از یافتن طلا روی زمین خشنود شدند، زیرا آن را برای پیرایش و تزیینات بکار می بردند. آنها همچنین بردگان بسیاری با خود برای استخراج طلا آوردند، و از آنوناکی های طبقات پایین تر هم بدین منظور استفاده می کردند.


از آنجاییکه خانه آنها ، نیبیرو ، نابود شده بود، نخبگان آنوناکی و مجموعه ای از حاضران مجبور به انتقال شدند، در حالیکه تعداد کثیری از آنها در سفینه فضایی بزرگی ( که به مانند یک شهر می ماند، و به دور زمین می گردید) زندگی می کردند. تا آن زمان ، دیگر نژادهای آنوناکی در واقع در جهانهای مختلف تحت سلطه شان ، از جمله ، زمین ، مریخ و بقیه منظومه شمسی ما ، سکنی داده شده بودند.


آنها همچنین در سراسر منظومه های خوشه پروین و اسب بالدار پراکنده شدند. بنابراین مشخص است آنوناکی ها بسیار نیرومند هستند و بسیاری ، از آنها وحشت دارند. نخبگان و برگزیدگان آنوناکی و آن دسته از آنها که اجازه سفر داشتند، از سفینه اصلی شان جدا شده و سوار بر فضاپیماهای کوچکتر برای دیدن زمین عازم شدند. آنها همچنین وسایل حمل و نقل طبقه تاجر خود را نیز برای مقاصد تجاری و نظامی به زمین فرستادند. تجارت بین سیاره ای بردگان متداول و پر منفعت بود. تعجبی ندارد که مردم باستان از خدایانشان که مدعی بودند در آسمان زندگی می کنند، وحشت داشتند.
گفته میشود اکثر زمینی ها اکنون دیگر از نظر ژنتیکی و نمادی بخشی از تمدن فرا-سیاره ای آنوناکی ها هستند!!

کلاید تومباو پلوتو را درسال ۱۹۳۰ کشف کرد. کریستی از رصدخانه نیروی دریایی آمریکا شارون قمر پلوتو را در سال ۱۹۷۸ کشف کرد. اما خصوصیات رفتاری پلوتو با توجه به فاصله از قمر خود این فرضیه را تقویت کرد که حتما باید یک جرم آسمانی بسیار بزرگ دیگر ماورای پلوتو وجود داشته باشد که هنوز کشف نشده است چرا که جاذبه و نیروی پلوتو نمی تواند به تنهایی موجب چرخش غیر عادی و زاویه کج سیارات اورانوس و نپتون بوده باشد. ماهواره ایراس( ماهوراه ستاره شناسی مادون قرمز) در درجه ۸۳-۸۴ تصاویری را از یک سیاره جدید نشان داد و کشف این سیاره تا جایی قطعی بود که فقط باید نامگذاری می شد. درهمین زمان کلیه اطلاعات در این زمینه مسکوت ماند و دیگر ازآن چیزی شنیده نشد. در سال ۱۹۹۲ دو دانشمند به نامهای هرینگتون و فون فلندرن از رصدخانه نیروی دریایی آمریکا جداگانه روی این مبحث تحقیق کردند و گزیده اطلاعاتی را که به دست آورده بودند منتشر نمودند. آنها مطمئن بودند که داده ها حاکی از این بود که حقیقتا سیاره دیگری وجود دارد و آنها نامش را سیاره " مزاحم" گذاشتند. تحقیقات درآسمان نیمکره جنوبی زمین ادامه یافت و هرینگتون از زکریا سیچین مترجم داستان آفرینش سومری "انوما الیش" دعوت کرد تا نگاهی به حال یافته های آنها بیندازد. سیچین داده های ستاره شناسی مدرن را با داده های ستاره شناسی دوران باستان مطابقت داد.

 

نیبیروها ( آنوناکی) قصد دارند که حوادث زمین را وارونه جلوه بدهند . به این معنی که خود را دوستداران مردم زمین معرفی می کنند و در عوض خدای یکتا را به عنوان آرکن سرنوشت به صورت یک موجود شیطانی نشان می دهند. سالهای پربار و پربرکت زمین را و بزرگترین و بهترین پادشاهی ها  را و پیامبرانی همچون سلیمان و داوود را به عنوان عصر سیاه زمین معرفی می کنند . و می گویند که آرکن سرنوشت قصد سوء استفاده از زمین را دارد.

آینها مدعی هستند که عیسی برای متوقف کردن خرابیها روی زمین فرستاده شده بود در حالیکه
 موسی قرار داد خود را با آرکن سرنوشت در سال ۱۵۰۰ قبل از میلاد بسته بود و اگر آنها واقعا قدرتی داشتند و می خواستند کاری برای زمین بکنند می توانستند طرح شاهزاده نانار را همان زمان اجرا کنند. پس چرا ۱۴۰۰ سال صبر می کنند تا سال ۱۰۰ قبل از میلاد و حالا می گویند که عیسی را ما درست کرده و فرستادیم که به شما کمک کند؟!

علاوه بر اینها آنوناکی منکر هرنوع خالقی هستند و خود را خدای خالق مردم زمین می دانند. در حالیکه گزارشات خودشان تایید می کند که پیش از ورود آنوناکی زمین دارای سکنه ی هوشمند بوده است. و دیگر اینکه نمی گویند خودشان را چه کسی خلق کرده است؟

کسانی که اطلاعی از محتوای اناجیل و تورات ندارند شاید متوجه نشوند که آنوناکی از نواقص این کتب سوء استفاده کرده و تئوریهای خود را می نویسند.

یک نمونه برای مثال این است که زندگی حضرت مریم در هیچیک از اناجیل و در هیچ جایی ثبت نشده است. و این باعث شد که به طرز ماهرانه ای از این نقص استفاده کنند و نظریه ای بسیار عجیب بسازند تا این که قرآن کریم کتاب آسمانی ما مسلمانان که نقصی در آن دیده نمیشود نازل شد و خط بطلانی بر همه ی این نظریات کشید.

 

منابع:

http://www.silent-truth.com

http://mohammad-news.blogfa.com

ویکی پدیا

http://shirinnazkhatoon.blogsky.com

 


زمان انتشار خبر: پنج شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۷

آرام ترین و خطرناک ترین کشورهای جهان معرفی شدند



در سال ۲۰۰۸ سوریه هشتاد و هشتمین کشور آرام و صلح آمیز بود؛ اما در سال های اخیر و با حضور تروریست های تکفیری این کشور به انتهای فهرست سقوط کرد.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، خبر گزاری صدا و سیما به نقل از ایندیپندنت نوشت: براساس تازه ترین تحقیقات درباره سطح بین المللی صلح و آشوب، سوریه خطرناکترین کشور جهان لقب گرفت.
آمار و ارقام بر اساس بیست و سه فاکتور مختلف از جمله سطح جنایت ها، تروریسم و هزینه نظامی به شکل گیری یک شاخص در صلح جهانی در تحقیقات موسسه اقتصاد و صلح منجر شده است.
آرام ترین کشورهای جهان که نمره شاخص آنها پایین تر است، از این قرارند، ایسلند، دانمارک، اتریش، نیوزیلند، فنلاند، سوئیس، کانادا، ژاپن، استرالیا و جمهوری چک.

ایسلند با نمره یک و صد و چهل و هشت هزارم (شاخص صلح جهانی) به علت سطح پایین نظامی گری، تنش های داخلی و بین المللی و سطح بالای امنیت و ثبات اجتماعی آرام ترین و صلح آمیز ترین کشور جهان محسوب می شود.


لازم به ذکر است که هر چقدر نمره شاخص کمتر باشد، کشور آرامتر محسوب می شود.

ایسلند یکی از معدود کشورهای جهان است که ارتش آماده ندارد و فقط نیروهای گارد ساحلی و شماری کشتی و هواپیما برای محافظت از سواحل و حریم هوایی خود دارد. این کشور فقط سیزده صدم درصد تولید ناخالص داخلی اش را صرف امور نظامی می کند. این در حالی است که کشورهایی همچون انگلیس و آمریکا به ترتیب دو و چهل و نه صدم و چهار و سی و پنج صدم درصد تولید ناخالص داخلی خود را در این راه خرج می کنند.
انگلیس در این فهرست در جایگاه سی و نهم قرار دارد. میزان جرم و جنایت و تهدید تروریسم در این کشور بیشتراست. انگلیس دارای سلاح هسته ای است که یکی از فاکتورهای مخل صلح محسوب می شود.
ناآرام ترین کشورهای فهرست از این قرارند، سوریه، عراق، افغانستان، سودان جنوبی، جمهوری آفریقای مرکزی، سومالی، سودانا، کنگو، پاکستان و کره شمالی.

آمار و ارقام روزنامه انگلیسی ایندیپننت در حالی عنوان می شود که سرکرده اصلی گروه داعش و عامل پیدایش آن خود غرب و به ویژه آمریکاست. گزارش های مستند در این زمینه نشان می دهد که این کشورها با نقشه قبلی تروریست های داعش را برای کشتار و ویرانی و ناامن کردن کشورهای منطقه به ویژه عراق و سوریه آماده و زیر نظر نظامیان موساد و آمریکا برای اقدامات تروریستی محیا کردند.



مقاله درمورد شناخت امام زمان .. سایت مهدویت


بسم الله الرحمن الرحیم


اول از اینکه این مقاله رادر این وبلاگ قرار بدم چند نکته را خدمت خوانندگان عزیز و گرامی برسانم:

این مقاله با توجه به منابع برادران اهل سنت و اهل تشیع و به دور از هرگونه تعصبات نوشته شده است

و همچنین چون این مقاله توسط خودم نوشته شده است تکثیر با ذکر منبع هیچگونه اشکالی ندارد

ولی بدون ذکر منبع شرعا حرام می باشد.

 

بسم تعالی

 قال رسول اللهصل الله علیه و اله: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»[1]؛ هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت، مرده است.

معرفت نسبت به امام

نماز و روزه و تمام عبادات، بدون پذیرش ولایت امیرالمومنین علیعلیه السلام، مقبول درگاه احدیت نیست و شرط قبولی عبادات و اعمالمان، امضا و تائید شدنش توسط اهل­بیتعلیهم­السلام است. بدون آن امضا و تائید، عباداتمان مانند چک بی­امضایی می­مانند که میلیاردها مبلغ دارد ولی چون زیر آن چک، امضایی نیست، نمی­توانیم از موجودیش استفاده کنیم.

          به منکر علی بگو نماز خود رها کند                نماز بی ولای اوعبادتیست بی وضو

اگر ولایت امیرالمومنین علیعلیه­السلام هم را پذیرفتیم ولی نسبت به امام زمانمان معرفتی پیدا نکردیم، این پذیرش ولایت نیز فایده­ای ندارد. مهمترین سند این گفته حدیث نبی مکرم اسلامصلوات الله علیه و اله هست که توسط اهل تشیع و اهل سنت نقل شده است: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه»؛ پس علاوه بر قبول ولایت امیرالمومنین علیعلیه السلام، باید نسبت به امام زمان خودمان نیز معرفت و شناخت داشته باشیم.


امام زمان کیست؟

اهل تشیع در این باره می­گویند: منظور از امام زمان در این حدیث، همان دوازده تن امامانی هستند که پیامبر اکرمصل الله علیه و اله در خطابه غدیرشان از آن­ها نام برده­اند.

اهل سنت در این باره می­گویند: منظور از امام زمان، سلطان و زمامدار هر عصریست؛ چه ظالم باشد و چه عادل. این سخن اهل سنت را عقل تایید نمی­کند؛ چون شناختن سلطان ظالم، هیچ تاثیری در ایمان و اعتقاد مردم ندارد، چه برسد به اینکه فردی که نسبت به او معرفت پیدا نکند مرگش، به مرگ دوران جاهلیت باشد.

عده­ای دیگر از اهل سنت می­گویند: منظور از امام زمان، در این حدیث، همان قرآن است. پاسخ این حرف ایشان هم این است که: قرآن برای تمام زمان­هاست و گذشت زمان، تغییری در آن پدید نمی­آورد تا هر قرآنی، امام زمان مردم زمان خود باشد. در ضمن اگر در این نظر، منظور از معرفت، شناختن کلمات و آیات قرآن باشد، در هر عصری، افراد زیادی از مسلمانان هستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند، حال باید بگوییم آنان که نمی­توانند، بخوانند و بنویسند در هنگام مرگ به مرگ جاهلیت می­میرند؟!![2] و این حرفی است که عقل سلیم و وجدان بیدار آن را قبول نمی­کند.

منظور از «مات میتة جاهلیة» چیست؟

منظور مرگی است که همراه با کفر و نفاق و ظلالت باشد و سند این سخن روایت زیر است:

«أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِعلیه­السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلی­الله... مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِیَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِیَّةً لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِیَّةَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَال»[3]ٍ.

حارث ابن مغیرة می­گوید: از امام صادق­علیه­السلام پرسیدم آیا رسول اللهصل­الله­علیه­و­آله فرموده­اند: هرکس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؟ امام صادق­علیه­السلام فرمود: بله، گفتم: منظور از جاهلیت، جاهلیت قبل از اسلام است و یا جاهلیت نشناختن امام؟ حضرت فرمودند: جاهلیت کفار و منافقین و گمراهان است.

پس طبق این حدیث و روایات دیگر، منظور جاهلیت مطلق بوده و جهالت نسبت به امام مساوی با گمراهی در تمامی عرصه­ های دینی است.

 

 ظهور بسیار نزدیک است

 

 

 

 

 



[1] . اصول کافی(ترجمه مصطفوی)،ج1،ص131.بحارالانوار،ج23،ص77.صحیح بخاری،ج5،ص13.صحیح مسلم،ج6،ص21و22

[2] . اصول کافی(ترجمه مصطفوی)،ج1،ص 131.

[3] . الکافی،ج1،ص377.