مشاعره 125
توگرم سخن گفتن و ازجام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شفیعی کدکنی
=
مراچو ابربهاری به گریه آر وبخند
که آبروی تو ای گل بود زژاله من
هوشنگ ابتهاج - سایه
=
نرگس ارلاف زد ازشیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظرازپی نابینائــــــــــــــی
حافظ
=
یک سینه بی داغ محال است گذارد
این چهره چون لا له ستانی که تو داری
صائب
=
یک شب خیال چشم تو دیدیم مابه خواب
زان شب دگر به چشم ندیدیم خواب را
سلمان ساوجی
=
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل نداردکه ندارد به خداوند اقرار
سعدی
=
رخت رادید چون زاهد به دل گفت
بهشتی راکه می گویند این است
جعفرپیداهمدانی
=
توگرم کن نفس خویش رابه آتش عشق
رها کن آن دگران رابه زیره وفلفل
اوحدی مراغه ای
=
لاله وارخورشیدی دردلم شکوفاشد
صدبهارگرمی را سرزد اززمستانم
سیمین بهبهانی
=
مراچو خلعت سلطان عشق می دادند
ندازدند که حافظ خموش بش خموش
حافظ
=
گردآوری : م. الف زائر
مشاعره 124
توقوی پنجه شکارافکن ومن صید ضعیف
ترسم ازضعف به گوشت نرسد فر یـــادم
بهار
=
مراتاعشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هرمحفلی بود
حافظ
=
دست وپاگم می کنم زان نرگس نیلوفری
من که عمری شد بلای آسمانی می کشم
صائب
=
مدارنقطه بینش زخال توست مرا
که قدرگوهر یکدانه گوهری داند
حافظ
=
دست ها چاک شدازعشق وندانست کسی
آنچه یوسف به دل زارزلیخا می کـــــــــــرد
فتحعلی شاه
=
دستی که برصحیفه رقم زد نشان من
آمیخت داستان تو , با داستان من
حسین منزوی
=
ندیده روی تورا دل به تارموی تو بستم
ملامتم نکند کس که من ندیده پرستم
اعتماد پریشان
=
مراتخت ز ین باشد و تاج برگ
قباجوشن ودل نهاده به مرگ
فردوسی
=
گاه خلوت صوفیان وقت باموی چو شیر
ورد خودذکر برنج وشیر وشکر کرده اند
سنائی
=
دستی که ریزشی نکند شاخ بی براست
نخلی که میوه ای ندهد خشک بهتراست
صائب
=
گردآوری : م. الف ز ائر
اصطلاح ۳۰ تیر در فرهنگ سیاسی اخیر ایران به وقایعی اشاره دارد که در تیرماه ۱۳۳۱
در زمان نخستوزیری دکتر محمد مصدق در سراسر ایران رخ داد.
انتخابات دورهٔ هفدهم مجلس ملی به دلیل دخالتهای ارتشیان و دربار به تشنج کشید و کار بجایی رسید که پس از انتخاب ۸۰ نماینده، دکتر مصدق دستور توقف انتخابات حوزههای باقیمانده را صادر کرد.
دکتر مصدق برای جلوگیری از کارشکنیهای ارتش و دربار، درخواست انتقال وزارت جنگ به دولت را از شاه نمود. این درخواست از طرف شاه رد شد. به همین دلیل دکتر مصدق در ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ از نخستوزیری استعفا کرد. مجلس، قوامالسلطنه را به نخستوزیری انتخاب کرد و او با صدور بیانیهٔ شدیدالحنی نخستوزیری خود را اعلام نمود.
سید ابوالقاسم کاشانی زمانی از این جریانات اطلاع یافت که قوام با اعلامیهٔ شدیداللحنی آزادیهای سیاسی را محدود کرد و با ارعاب و تهدید مردم، مراکز حساس شهر را به اشغال نیروهای نظامی درآورد. کاشانی صدور اعلامیهای مردم را تهییج کرد؛ این در حالی بود که دکتر مصدق به احمد آباد محل اقامت خود رفته بود. در روز ۲۹ تیر ماه کاشانی اعلام کرد که «اگر قوام نرود اعلام جهاد میکنم و خودم کفن پوشیده با ملت در پیکار شرکت نماییم.» پس از این موضعگیری، در سیام تیرماه بازار تعطیل شد و مردم به خیابانها ریختند و خواستار سرنگونی قوام السلطنه شدند. به دستور شاه مردم به گلوله بسته شدند و عدهای کشته شدند. شاه، وزیر دربار خود را نزد کاشانی فرستاد تا با تطمیع و دادن امتیاز ایشان را به سکوت وادار کند؛ اما کاشانی به وزیر دربار گفت: «اگر بی درنگ دکتر مصدق بر سر کار باز نگردد، شخصاً به خیابان رفته و مبارزه مردم را مستقیماً متوجه دربار میکنم.»
گزارش هایى از سالگرد ۳۰ تیر در دست است. مردم ایران که از برکناری دکتر مصدق خشمگین بودند، در پی چهار روز تظاهرات در حمایت از دکتر مصدق، که به کشته شدن ۱۸۰ نفر در سراسر ایران انجامید، موفق به ساقط کردن دولت قوام السلطنه گردیدند.
دکتر مصدق در صبح روز ۳۰ تیر، تظاهراتى را تدارک مى بیند که طرفدارانش در این تظاهرات شرکت کردند. بعد از ظهر همان روز حزب توده تظاهراتى را تدارک مى بیند که نزدیک به یکصد هزار نفر از هواداران این حزب به خیابان ها مى آیند. [۱]
کاشانی نیز که در این زمان هنوز دکتر مصدق را همراه می دید، هواداران خودرا به مقابله با نخستوزیری قوام السلطنه دعوت کرد.
در روز ۳۰ تیر نیروهای ارتش که به دستور شاه به خیابانهای تهران و اطراف مجلس آمده بودند برای سرکوبی تظاهرات مردم به آنان شلیک کردند. با ادامه تظاهرات و کوششها و اعتراضات نمایندگان طرفدار دکتر مصدق در مجلس و دیدار عدهای از آنها با شاه، تیراندازی قطع شد. شاه ناچار دوباره به نخستوزیری دکتر مصدق رضایت داد.
از کشتگان ۳۰ تیر آماری در دست نیست. در تهران بیشتر آنان در گورستان ابن بابویه دفن شدند. دکتر مصدق نیز وصیت کرده بود که در کنار آنان دفن شود ولی با مخالفت شاه این کار انجام نشد. مجلس بعد از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و احیای دولت مصدق، عنوان شهید راه وطن را برای انها تصویب کرد و در تهران برای انها محوطه در گورستان ابن بابویه ترتیب داد. در محوطه ۲۵ قبر وجود دارد.
مشاعره 123
یک سنگ ندیدیم همانا که ندارند
طفلان خبرازعادت دیوانه دراین شهر
الفت کردستانی
=
رخ برافروز که فارغ کنی ازبرگ گلم
قدبرافراز که ازسروکنی آزادم
حافظ
=
مرابی جرم کشتن دل نسوزد آن قدرهرگز
که گاه جان سپردن غیرراپهلوی او بینم
هدایت طبرستانی
=
مراپیزی اگر چون مرده درکافور خواباند
زکار عشق کی دست ودل من سرد می سازد؟
صائب
=
دست وپاکردم بسی چون موج دردریای عشق
هرچه خواهی داشت این دریا ولی ساحل نداشت
قدسی مشهدی
=
توقلب سپه را به آیین بـــــــــــــــــــــدار
من اکنون پیاده کنم کارزار
فردوسی
=
رخت به جلوه گری آفتاب رامانــــــــــــــد
فروغ گرم نگاهت شراب رامانــــــــــــــد
فریدون مژده
=
دستگیری نتوان داشت توقع زغریق
اهل دنیا همه درمانده تر ازیگدگرند
صائب
=
دست وفا درکمر عهد کن
تانشوی عدشکن جهد کن
نظامی گنجوی
=
ندای عشق تو دیشب در اندرون داد ند
فضای سینه حافظ هنوز پرزصداست
حافظ
=
گردآوری : م.الف زائر