کتاب هزارگوهر کلمات گهربار مولاعلی ع - حدیث شماره245


مولاعلی ع


245 «اِنَّ وَلىُّ مُحمّدِِ (صَلّى الله عَلیه وَآلهِ وَسَلَّم) مَن


 اَطاعَ اللّهَ وَ اِن بَعُدت لُحمَتهُ» 


به راستى دوست محمّد "که درود خدا بر او باد"، کسى است 

که خدا را فرمان برد اگر چه از نظر خویشى 

از او دور باشد

   بنزد محمّد بود دوست. آن،


    که فرمان برد از خداى جهان‏
 
 اگر دور باشد ز خویشى چه باک‏ 

دل او ز ایمان بود تابناک‏

=

کتاب هزارگوهر

سیدعطاء الله مجدی

=

گردآور ی: م.الف ز ائر



کتاب هزارگوهر کلمات گهربار مولاعلی ع - حدیث شماره244


244 «اِنَّ التَّوَکُّلَ مِن صِدقِ الأیقانِ»

 براستى که توکّل بر خدا از درستى

 یقین است.

   توکّل بتحکیم ایمان بود
    هم از صحّت و صدق ایقان بود

تو را گر توکّل بود بر خدا

نترسى ز تقدیر و حکم قضا

=

کتاب هزار گوهر

سیدعطاء الله مجدی

=

گردآور ی: م الف زائر



کتاب هزارگوهر کلمات گهربار مولاعلی ع - ازشماره 243



مولاعلی ع 



243«اِنَّ الیَومَ عَمَلُُ وَ لا حِسابَ وَ غَداََ حِسابُ وَ لا عَمَلَ»


 به راستى که امروز روز عمل است نه حساب و فردا

 (قیامت) روز حساب است نه عمل

    ترا باشد امروز روز عمل 


    نه دیرى بپاید، که آید اجل‏ 

دگر روز، روز حساب است و بس‏

 نباشد ترا بر عمل دسترس‏


=

کتاب هزارگوهر

سیدعطاء الله مجدی

=

گردآوری : م.الف زائر


مشاعره 270


مشاعره 270

توراگربه دل ای  مه زمن غباری هست

مراهم ازستمت چشم اشکباری هست

چشمه ایروانی

=

توراگرنفسی ماند جزکه عشق مکار

که چیست قیمت مردم ؟ هرآنچه می جوید

مولوی

=

درجستجوی چون تونگردیم که دانیم

مانند توئی درهمه دنیا نتوان یافت

محمود غلامشاهی

=

تورابرای وفای تو دوست می دارم

وگرنه دلبر پیمان شکن فراوان است

معینی کرمانشاهی

=

تورابه آینه داران چه التفات بود

چنین که شیفته ی حسن خویشتن باشی

هوشنگ ابتهاج - سایه

=

یک گره ازکارکس نگشوده ای درزندگی

آخراین سرپنجه ازبهر چه کارت داده اند؟

طائی شمیرانی

=

درجلوه گاه حسن تو ای سروخوش خرام

هرجاسهی قدی بود ازپافتاده است

ابوتراب جلی

=

تورابه دل غم بی همزبانی شمع است

مگرحکایت پروانه رانمی دانی

رضاثابتی

=

یک گل خندان ندیدم من که برگردش نبود

اشک شبنم , ناله ی بلبل , فغان باغبان

نظام وفا

=

نکته هارفت وشکایت کس نکرد

جانب  حرمت فرو نگذاشتیم

حافظ

=

گردآوری : م.الف زائر



مشاعره 269



مشاعره 269

تودرجنگ آئی  روم من به صلح

خدای جهان راجهان تنگ نیست

مولوی

=

تودرسنگین دلی ,عاشق کشی , مشهور آفاقی

نه تنهامن براینم ,خلق  گویند آنچه من گویم

شباب کرمانشاهی

=

مگو سیاره ها بیهوده برگرد تو می گردند

که این تکرارمعناازتماشای تو می گیرد

فاضل نظری

=

درترازوئی که صبرعاشقان سنجیده اند

کوه اگر گردد تحمل نیست همسنگ عدس

اوحدی مراغه ای

=

ساقی به جام عدل بده باده تاگدا

غیرت نیاورد که جهان پربلاکند

=

درترک یارو ترک می ناصح نصیحت تابه کی

زین بیشتر افسون مخوان , کوتاه کن افسانه را

سرخوش

=

آن که درراه توجانبازی کند

شهره خودرادرسرافرازی کند

رحمن ندائی (عبرت )

=

درتکیه قلندران چو بنگم دادند

درکاسه به جای لوت سنگم دادند

ابوسعید ابوالخیر

=

درتماشاخانه ی پرنقش دهر

نقش بازسیرت خویشیم ما

محمدعلی شریفی

=

آن که دروی نبود مهربتان سخت دل است

دل که صیدش نگند سیم بری سنگ وگل است

سرخوش

=

گردآوری : م.الف زائر