مشاعره عاشورائی 16
آه اشترها چه غمگین وپریشان می روند
برفرازنیزه می بینم سرخورشید را
سعید بیابانکی
=
آیا که دادتسلیت خاطرحسین ؟
چون دید نعش اکبردرخون تپیده را
ایرج میرزا
=
ابر صفت تاخت که آب آورد
تابرطفلان به شتاب آورد
الهی قمشه ای
=
درکربلا شهادت واندوه غربت است
انصاف می دهم که خراسان چوکربلاست
وصال شیرازی
=
تبدیل شد زمان ومکان شهادتت
شرمنده اند ازتوزمان ومکان هنوز
طوطی همدانی
=
رخساره ای که بود به خوبی مه تمام
پوشیده کر معرکه اش درته غمام
عاشق اصفهانی
=
مر کب زکوفه راند برون زاده ی رکاب
تاترکند زخون شهیدان کتاب را
سروش اصفهانی
=
آیاکه غمگساری و انده بری نبود
لیلای داغ دیده ی زحمت کشیده را
ایرج میرزا
=
ازآن ظلمی که برسقای حق شد
زشرم آب روان غرق عرق شد
حسن کرمی
=
درکربلاشهید بسی بود وتشنه لب
درخون تپیده ای چوشه کربلاکجاست
وصال شیرازی
=
گردآوری : م.الف زائر