مشاعره 232


مشاعره232

یانباید خم ابروی تو شمشیر کشد

یابه یاران همه سرخط امان باید داد 

فروغی بسطامی 

=

دائم به یاد قامت  آن سروکشمری

ماراچوبید لرزد قلب صنوبری

عمان سامانی 

=

یانمی باید ازآزادی زدن چون سرولاف 

یاگره ازبی بری دردل نمی باید گرفت 

صائب 

=

تماشای دل من کرد ازدور

ازآن درجان آتش اضطراب است 

زمان یزدی 

=

تمام روز بلبل سربه زیر بال می  دارد

جوبیند باغبان راصبحدم درحال گل چیدن

کمال اجتماعی ( گلبانگ )

=

نظردرآینه کردآن نگاروباخود گفت 

خوشابه حال دل عاشقی که دلبرش  است این 

مجنون اصفهانی 

=

نظری کن ای زرویت دل نسترن گشاده 

گذری کن ای زبویت دم مشک ناب  بسته

خواجوی کرمانی 

=

هرچه باخود داشتم  ازمن گریزان می رود

راحت دل می رود , دل می رود , جان می رود 

دکترناتل خانلری 

=

دادخواه مااگردامن کشید ازدست ما

دست ماازدامن آه سحر کوتاه نیست

نصرالله صبوری 

=

تمنای وصالم نیست عشق من مگیرازمن

بهدردت خوگرفتم نیستم دربند درمانت 

شهریار

=

گردآوری : م.الف زائر



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد