هزارگوهر - کلمات گهربارمولا علی ع


هزارگوهر 


1 «اَلمُجاهِدونَ تُفتّحُ لَهُم اَبوابُ السّماء»

درهاى آسمان بروى پیکار کنندگان

در راه خداگشوده مى‏شود (ببهشت مى‏روند)


کند کس چو پیکار در راه حقّ، ‏
بهر جا بود او هوا خواه حقّ،

شود باز بر او در آسمان‏

دهندش بفردوس اعلا مکان‏


2-«اَلجُنودُ عِزُّ الدّینَ وَ حُصونُ الوُلاةِ»


سپاهیان موجب عزّت دین و دژهاى فرمانروایانند.

سپاهى بود عزّ و نیروى دین

جوخاری است دردیده اهل کین

بودسنگرمحکم حاکمان
بمرز وطن باشد او پاسبان 


3-العَوافى اِذا دامَت جُهِلَت وَ اِذا فُقِدَت عُرِفَت» 


تندرستى وقتى پایدار باشد، قدرش معلوم نیست

و چون ازدست رود ارزشش شناخته مى‏شود


گرت تندرستى بود پایدار،
نگردد ترا قدر آن آشکار

چور وزی زدست بیرون شود

ترا دل ز فقدان آن خون شود

================

ترجمه شعری .سید عطاء الله مجدی

گردآوری : م .ا لف ز ائر


4 «الذّنوب الدّاء و الدّواء الاِستغفار وَ الشِّفاء اَن لا تَعود»


گناهان دردند، دواى آن طلب آمرزش از خدا

و شفاى آن بازنگشتن بگناه است


گناهان چو بیماریند و مرض

ترا گر علاج است و درمان غرض

بوددارویش مغفرت خواستن

، شفایش خود از جرم پیراستن‏


5 «اَلعاقِلُ اذا سَکتَ فَکَرَ و اِذا نَطَقَ ذَکَرَ وَ اِذا نَظَرَ اعتَبَرَ

 دانا بگاه خاموشى مى‏اندیشد و وقت گفتن َ

بیاد خدا است و هنگام دیدن پند مى‏آموزد


چو بیند، بگیرد خردمندپند
ز ظاهر فریبى نیفتد به بند

چوخاموش باشد بفکر اندراست

چو گوید، بتسبیح و ذکر اندر است‏


6 «اَلحَجَرُ الغَصبُ فىِ الدّار رَهنُُ عَلى خَرابِها»

سنگ غصبى در خانه، گرو ویرانى آن است.


یکى سنگ غصبى چو در خانه بود
ترا آرمیدن در آنجا چه سود

بودرهن آن خانه برانهدام

ستاند بسى زود آن، انتقام‏

=

ترجمه شعری : سید عطاء الله مجدی

گردآوری : م .الف زائر

==


7 «اَلعِلمُ یَرشُدُکَ وَ العَمَلُ یَبلُغُ بِکَ الغایَةَ»


دانش رهبر تو است و عمل ترا بآخرین پایه کمال مى‏رساند


بود دانشت رهبر و رهنماى
بدانش شناسى تو ذات خداى

شودکامل ازعلم ودانش عمل

‏ گرت نیست دانش، بر واى دغل‏


8 «التّبهّج بِالمعاصى اَقبَحُ مِن رُکُوبِها»


شادى بر گناهان زشت‏تر از انجام آن است


نشاید شدن شادمان از گناه
نخواهى گر افتى بروز سیاه‏

بود شادمانی به وقت گنه

بتر ز اصل آن بهر گم کرده ره‏


9 «السّیّد مَن تَحَمّلَ اَثقالَ اِخوانِه وَ احسَنَ مُجاوَرَةَ جیرانِه»

آقا کسى است که بار برادرانش را بر دوش کشد و به همسایگانش نیکى کند.


سرى را سزد رتبت سرورى

      کسى را بود بر کسان برترى

که برتن کشد باریاران خویش

بهمسایه نیکى کند هر چه بیش‏


نظرات 3 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 06:57

هزارگوهر

مولاعلی , - 1 .. تا3


1 «المجاهدون تفتّح لهم ابواب السّماء»

درهاى آسمان بروى پیکار کنندگان در راه خدا گشوده مى‏شود (ببهشت مى‏روند)

کند کس چو پیکار در راه حقّ، ‏

بهر جا بود او هوا خواه حقّ،

شود باز بر او در آسمان‏

دهندش بفردوس اعلا مکان‏







«الجنود عزّ الدّین و حصون الولاة»


سپاهیان موجب عزّت دین و دژهاى فرمانروایانند.

سپاهى بود عزّ و نیروى دین

جوخاری است دردیده اهل کین

بودسنگرمحکم حاکمان
بمرز وطن باشد او پاسبان



‏ ‏

«










3-العوافى اذا دامت جهلت و اذا فقدت عرفت»




تندرستى وقتى پایدار باشد، قدرش معلوم نیست و چون از دست رود ارزشش شناخته مى‏شود

گرت تندرستى بود پایدار،

نگردد ترا قدر آن آشکار

چور وزی زدست بیرون شود

ترا دل ز فقدان آن خون شود



================

ترجمه شعری .سید عطاء الله مجدی

گردآوری : م .ا لف ز ائر

amir پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 11:57

سیدعطاء اللَّه مجدی‏
نمایش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی

4 «الذّنوب الدّاء و الدّواء الاستغفار و الشّفاء ان لا تعود» گناهان دردند، دواى آن طلب آمرزش از خدا و شفاى آن بازنگشتن بگناه است

گناهان چو بیماریند و مرض بود دارویش مغفرت خواستن‏

ترا گر علاج است و درمان غرض، شفایش خود از جرم پیراستن‏

5 «العاقل اذا سکت فکر و اذا نطق ذکر و اذا نظر اعتبر» دانا بگاه خاموشى مى‏اندیشد و وقت گفتن بیاد خدا است و هنگام دیدن پند مى‏آموزد

چو بیند، بگیرد خردمند پند چو خاموش باشد بفکر اندر است‏

ز ظاهر فریبى نیفتد به بند چو گوید، بتسبیح و ذکر اندر است‏

6 «الحجر الغصب فى الدّار رهن على خرابها» سنگ غصبى در خانه، گرو ویرانى آن است.

یکى سنگ غصبى چو در خانه بود، بود رهن آن خانه بر انهدام‏

ترا آرمیدن در آنجا چه سود ستاند بسى زود آن، انتقام‏

امیر پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 18:55

7 «العلم یرشدک و العمل یبلغ بک الغایة» دانش رهبر تو است و عمل ترا بآخرین پایه کمال مى‏رساند

بود دانشت رهبر و رهنماى شود کامل از علم و دانش، عمل‏

بدانش شناسى تو ذات خداى‏ گرت نیست دانش، بر واى دغل‏

8 «التّبهّج بالمعاصى اقبح من رکوبها» شادى بر گناهان زشت‏تر از انجام آن است

نشاید شدن شادمان از گناه بود شادمانى بوقت گنه،

نخواهى گر افتى بروز سیاه‏ بتر ز اصل آن بهر گم کرده ره‏

9 «السّیّد من تحمّل اثقال اخوانه و احسن مجاورة جیرانه» آقا کسى است که بار برادرانش را بر دوش کشد و به همسایگانش نیکى کند.

سرى را سزد رتبت سرورى، که بر تن کشد بار یاران خویش‏

کسى را بود بر کسان برترى، بهمسایه نیکى کند هر چه بیش‏

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد