مشاعر ه 181


مشاعره 181

مریض عشق توراحاجتی به عیسی نیست

که کس نمی کند این درد رادواجز تو

فروغی بسطامی

=

وصل رادربگشاای شه خوبان نه عجب

یابد ازبارگدائی برشاهی گاهــــــــی

عبدالرحمن  نبهی

=

یاد گیر ازبیدمجنون شیوه افتادگی

 گرگذارند اره برفرق توسربالامکن

واعظ قزوینی

=

نسیم نسترن ازفاخته ر بوده شکیب

خروش فاخته ازعاشقان برده قر ار

قطران

=

رسئدآدمی بجائی که بجز خدا نبیند

بنگرکه تاچه حداست مکان آدمیت

سعدی

=

تاشدی رهبر نفسم به ره عشق وجنون

دل سودازده بی چون وچرا می آید

سیدمحمدتقی صغیر

=

دلی خزینه گوهر شود که چون دریـــــــا

هزازمُهر زگرداب بردهـــــــــــــان دارد

صائب

=

دلی دارم که ازتنگی درآن جزغم نمی گنجد

غمی دارم زد ل تنگی  که درعالم نمی گنجد

محتشم کاشانی

=

دلی که غیبت نمای است وجام جم دارد

 زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد؟

حافظ

=

دلیروخردمندوهشیاربـــــــــــــــــاش

به پاس اندرون نیز بیداربــــــــــاش

فردوسی

=

گردآوری: م .الف زائر





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد