مشاعره 79


مشاعره 79


ساغرم ازاشک  سوزان لحظه ای خالی مباد

دوست دارم اشک مستی بخش خون آلوده را

فریدون نوزاد

=

آسمانا دلم ازاختروماه تو گرفت

آسمان دگری خواهم وماه دگری

محمد جوادتربتی

=

یارمفروش به دنیا که بسی سود نکرد

آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

حافظ

=

درصفحه دلی که غم عشق زاسزاست

ماشوخ دیدگان غم دنیا نوشته ایم

لاادری

=

مجو  درستی عهد ازجهان سست نهاد

که این عجوز , عروس هزارداماداست

حافظ

=

تقدیرهرچه هست توهمت بلند دار

دستی که کوته است به دامان نمی رسد

عبدالعلی نگارنده

=

درصومعه گر صدق وصفانیست عجب نیست

آنجاکه ریابود , کجا صدق وصفا بود

رشا( نور )

=

درطریقت پاکباز و درحقیقت بی نیاز

بی پروبال اززمین سوی  ثریامی روند

ادیب سلطانی ( صبور)

=

در طریقت چون که سیبی وسجودی گفته اند

پیش هرسیب زنخدانی سجودی می کنم

سالک قزوینی

=

محبت عاشقان ر اکعبه آمال می گردد

زفیض عشق , سنگی  کعبه آمال می گردد

منوچهرتوحیدی (هما)

=


گردآوری : م.الف زائر





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد