خورشید...

 

خورشید 

 

شعری ازاستاد بهمن رافعی

 

چشمی که پرده های نگاهش غریب نیست
دردیده نگاهشناسان عجیب نیست
قلبی که خودگرفته به دنیای نانجیب
با عشق ارتباط ندارد نجیب نیست
درفصل خوشه ریز کسی جز مسیح تاک
شایسته ی عروج به اوج صلیب نیست
خورشید عاشقی است که ازهرنگاه او
هرذره را نصیبی و خودرانصیبب نیست
پیوسته می فروزد و می سوزد وهنوز
اورادرآسمان سخاوت رقیب نیست
اوبرخلاف این همه عشاق صورتی
آلوده ی تظاهر ومکروفریب نیست
دیری ست شعله می کشد وخنده می زند
چون اوبه روزگار. کسی راشکیب نیست . 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
hasan شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:47 http://taksabad.com/tabadol

سلام اگر مایل به تبادل لینکی بیا سایتو جوری طراجی کردم که همون لحظه لینکتو ثبت کنه

باسلام. آمدم ندانستم لینک برای چه منظوری ؟

احسان شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:51 http://benefit.blogsky.com

سلام
داشتم به روز هارو نگاه میکردم یکدفعه نام وبلاگ دوست عزیزمان را دیدم آمدم ببینم چه خبراست؟
به به خیلی زیباست.

باسلام .تشکر ازحضور تان وتشویق گرم .

احسان شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:56 http://benefit.blogsky.com

سلام
وتقدیم یک شعر زیبا
------------------------------------------------
آسمان دل من آبیست

در نهان دل من سازیست

کوکست ولی همیشه خاموش است

جملگی خانه دل خالیست

آفتاب دل من سوزان

عاشقانه گرم فروزان

حس تردید با من است هر روز

یاز تبریزی و جوزان

با فلک من گویی در جنگم

جملگی او شیشه من سنگم

ناخوشم شکر زنده ام اکنون

قصه افتست و بادمجون...
----------------------------------------------
قشنگه نه

باسلام .شعر بادمجون خوب بود. یاسرراسلام برسان

... یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:29 http://www.sare40gis.blogsky.com

با سلام و احترام
با تشکر از مطالب مفیدتون.
خوشحال میشم اگه از وبلاگ من هم دیدن کنید.
موفق باشید.

باسلام .دیدن شد ولینک درشماره یک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد