بخوانید...

 

باسلام .

 

دراین صفحه به بینید. 

 

www.sabetq1.blogfa.com

 

شعری ازاحمد شاملو

 

ومطالبی از م - ا- زائر

 

سفری به قمصر .

 

میهمان امام حسین (ع)

 

کم مباش ازدرخت سایه فکن

 

یادی ازجمی

 

و...

=

 

ودراین وبلاگ به ببینید .

 

ابن فارض وحافظ

 

دزد ان به در رسیدند .

 

شعری درمورد حضرت زینب

 

( سید محمدرضاهاشمی زاده )

 

وبهترین مقالات تحقیقی وادبی .

 

بخوانید وبه دوستان بگویید که بخوانند.  

 

نظرات 6 + ارسال نظر
زیتون (تغذیه اعصاب وروان شناسی) سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 http://zatun1000.persianblog.ir

باسلام وتشکر ازحضور . برمحمد وال محمد صلوات .

احسان سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:38 http://benefit.blogsky.com

سلام
آپ های خیلی قشنگی گذاشتین.همه روخوندم وبهره ی لازم روبردم.

باسلام .ازتوجه شما خوشحالم .

احسان سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:40 http://benefit.blogsky.com

با سلام وتقدیم یک شعر

----------------
برگرد  ای  کبوتر  وحشی   سفر  مکن

ترک من شکسته ی بی بال و پر مکن

آه  مرا  چراغ    فروزان    شب    مساز

اشک  مرا  شکوفه ی  باغ  سحر مکن

ای قصه گوی من ز  جدائی مگو سخن

آشفته هستم خاطرم  آشفته تر مکن

مهتاب   من  ز روزن  کاشانه ام  بتاب

خورشید من ز کلبه سردم سفر  مکن

باسلام .شعرزیبابود تشکر وسپاس .

احمد نور اللهی مقدم سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 17:04 http://www.setarebaran2012.blogfa.com

سلام دوست عزیز به روزم[گل]با بی تو در باد[گل]

باسلام . تشکر ازحضور تان وگلها .

امیر . ذخیره مطلب جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 19:47

سفری به قمصر

قسمت ششم .

۹دی ماه ۸۹

کعبه راگفتم ...

م - ا - زائر

امامزاده آقا علی عباس نگینی در دل کویر
باعلی آقا به امامزاده علی عباس رسیدیم . فضائی بزرگ وامکانات خوبی برای زائران . علی هم موبایل خودش راروشن کرد و یک نوحه را ازمداحان کاشانی گذاشت . گفت که این مداح هم نامش محسن یاسمی بوده است که درسن ۴۰ سالگی براثرتصادف درگذشته است . نوحه بسیارخوب خوانده شده بود وجالب . وبهرحال رفتیم نمازظهروعصرراخواندیم و زیارت کردیم . من درمورد این زیارتگاه قبلامطالبی شنیده بودم وامروز هم موفق به زیارت این بزرگان شدم .
آستان مقدس آقا علی عباس وشاهزاده محمد(ع) در دل کویر و در جوار شهر بادرود قرار دارد فاصله این آستان مقدس تا شهر نطنز حدود 35 کیلومتر و تا مرکز استان اصفهان مسافتی حدود 138کیلومتر فاصله دارد و در60 کیلومتری شهر کاشان قرار دارد. روز تاریخی این امامزاده، روز 28صفر است که در محله به عنوان «چهل وهشتم» (48روز بعداز شهادت امام حسین(ع)) مشهور است که در این ایام سیل عظیم زائران به این آستان سرازیرمی‌شوند.
وجود شن‌های تثبیت شده در حاشیه بیرونی امامزاده به همراه درختان گز وتاغ ،هنر خاصی به منطقه داده است واوج غرور زائر زمانی است که چشم او به گنبد سر به فلک کشیده‌ای که همچون نگینی در دل کویر می‌درخشد می‌‌افتد و وجودش غرق تماشای هنرنمایی اعجاب انگیز دو لاله پرپر از گلستان فاطمه (س)و دو مروارید درخشان از دریای بی‌کران‌علی‌(ع) می‌‌شود.
نمای داخلی گنبد وبارگاه ملکوتی امامزاده با مهارت بسیار و با طرز زیبا آینه کاری و گچبری شده است .نوشته شدن آیاتی از قرآن مجید برکتیبه ها در اطراف ساختمان حرم مطهر وترکیب بند زیبای محتشم کاشانی از دیگر تزئیات این بنا است.
همه چیز برای رفاه زائران
از مجموع شش صحن بسته در طرح جامع دو صحن جنوبی در جلوی حرم وشمالی در پشت حرم وجود دارد که در اطراف این دو صحن حدود 400 باب زائر سرا با ظرفیت‌های مختلف در دو طبقه ساخته شده است. راه‌های ورودی به صحن مطهر از طریق شش درب میسر می‌‌باشد. در ورودی اصلی که روبه‌روی حرم می‌‌باشد در «آقا علی عباس و شاهزاده محمد» نام دارد که در سال 82 این درب تخریب شد و در حال بازسازی به سبک سنتی اسلامی می‌‌باشد باب الرسول، باب علی، باب الزهراء باب الحسن و باب الحسین از دیگر راه‌های ورودی شش گانه به داخل صحن است.
گنبد بزرگ و کاشی‌کاری شده با ارتفاع بیش از 45متر ارتفاع و قطر 23 متر به صورت دو جداره می‌‌باشد. ارتفاع هر مناره از کف بام تا کلاهک 10متر و قطر آن 5/2 متر است‌.
شرح حال امامزاده آقا علی عباس وشاهزاده محمد(ع)
در روز چهار شنبه هفتم ربیع الاول سال 203 هجری خبر شهادت برادرشان، امام رضا (ع)به این دو بزرگوار رسید از این خبر این دو بزرگوار عمامه خود را از سر برداشته وگریبان‌های خود را چاک زدند وبه عزاداری قیام نمودند. پس از چندی توقف در قلعه باد افشان «باد امروزی» عزیمت مراجعت به وطن خود نمودندکه منافقان به سمع مأمون رسانیدند که برادران امام رضا (ع) اراده خروج دارند وجمع کثیری هم با آنها هم پیمان گشته تا به طوس آمده و انتقام خون برادر خود را بگیرند، مأمون از شنیدن این خبر وحشت کرد و فرمان داد در هر کجا سادات علوی خصوصاً اولاد حضرت موسی بن جعفر را یافتند، به قتل برسانند.
وقتی که امامزادگان از قریه باد افشان در حال کوچ بودند لشکر مأمون رسیده وچندین شبانه روز آن بزرگواران را در محاصره داشتند وآب و نان را از ایشان و اصحابش منع کرده و تیغ‌های آتشبار کشیده و اصحاب را به شهادت رساندند.
آن دو بزرگوار در نیمه شب از قریه باد افشان بیرون آمدند تا از شر لشکر مأمون رهایی یابند و به وطن خود باز گردند، اما راه را گم کرده و صبح دم خود را پشت حصار قلعه باد افشان دیدند در این لحظه آن دو بزرگوار فرمودند انا لله وانا الیه راجعون
جسد مطهر این دو بزرگوار چندین شبانه روز در آن بیابان روی ریگ افتاده و کسی جرأت نمی کرد آنها را دفن کند تا اینکه زنان خالد آباد به تدفین آن دو بزرگوار پرداختند و مردان هم تعصب نموده و به کمک آنها شتافته و آن دو عزیز را در بقعه‌ای که اکنون بارگاه مجلل ایشان است به خاک سپردند.
وجود پر خیر و برکت این دو امامزاده در این مکان همچون نگینی در دل کویر گرم وخشک، عامل خیر و برکات و رونق این منطقه بوده وباعث افتخار و روشنی دل مردمان صمیمی آن است؛ جای شک نیست که این امامزاده منسوب به امام هفتم (ع)می باشد و پیوسته محل ظهور کرامات و مرکز استجابت دعاوشفای بسیاری از مریضان بوده و هست، ومشتاقان زیادی را به سوی خود کشانده و از راه‌های دور و حتی کشور‌های خارجی جهت زیارت این دو بزرگوار به این بارگاه ملکوتی قدم می‌‌گذارند‌.

زیارت این مکان هم تمام شد که نهایت مقصد ما بود ودوباره به قمصر زیبا

برگشتیم . ظهراستراحت کردم وشب راهم درقمصرماندم وکمی گشتم .

دریک فروشگاه هم باآقا ی(ق ) آشنا شدم . خودش سرصحبت رابازکردوگفت :

ازبی آبی درقمصر رنج می بریم امسا ل هم که اینطورشد . تقصیرخودمان است .

نمی دانید اینجا فصل بهار چقدرشلوغ است وچه حرکات زننده ای انجام می شود.

گفت : چرازودتر نیامدید ما ازاول تادهم محرم صبح هادعای عاشورا داریم . به او گفتم :

انشا الله برای سال دیگر اگرزنده ماندم . خداحافظی کردم

جمعه ۱۰ دی ماه ۸۹

آماده برگشت به تهران شدم .

دراین سفر دونکته مهم بود . یکی این که من هرجا می رفتم دوباره به آن

منطقه برنمی گشتم اما درمورد قمصر چنین نبود . باقمصر شروع وباقمصر

پایان یافت یعنی بعدازامامزاده علی عباس هم دوباره به قمصر برگشتم .

ونکته دوم هم تاثرشد ید من ازاین که این چندروزچه زود گدشت و درپایان هم درباره

آن خواهم گفت .

صبح جمعه حادثه دیگری هم رخ داد که بدنیست برای عزیران بگویم وآن این که

ازشب گذشته یک زن وشوهرازمناطق غرب ایران به قمصر آمده بودند که بعد

هم به قم بروند وزیارت کنند. وقتی من می خواستم ازخانه معلم خارج شوم

دیدم که خانمی بیرون ایستاده وبه من گفت: حاج آقااین شناسنامه ویا

کارت ملی مرا بگیرید و ۲۰ هزارتومان به من بدهید من می خواهم به

شهرخودمان برگردم .

من خیلی ناراحت شدم وقتی یک زن وشوهر باماشین شخصی به

تفریح وزیارت آمده اند چراباید اینطور باشد که اینطور وسط راه ازهم

جداشوند .به آن خانم گفتم چرابرویدازاین طبیعت زیبااستفاده کنید

ولذت ببرید . دعوا چرا؟

دررازدم وبه آن اقا گفتم : ببخشید من نمی خواهم درکارشما دخالت کنم

اما اگر اجازه بدهید واسطه خیر باشم واختلاف شمارابرطرف کنم .

مرد که مقداری دارو هم روی میز گذاشته بود گفت : این زن اجازه استراحت

به من نمی دهد و ساعت ۴ صبح بیدارشده است و لباس می شوید ومن

هم به اوگفته ام . این آب ( بیت المال ) است و چرامصرف می کنی ؟

وخانم هم به سید محمد گفته بود که : مراکتک زده است وموی مراکشیده است .

بهرحال مقداری آمپرآن آقا راپائین آوردم وباد ش راخالی کردم . و سید هم آمد و

جدش ر اگروگذاشت وبهرحال بطورموقت کاربه خوشی فیصله یافت و من هم

خداحافظی کردم وعازم تهران شدم . یک سواری مرا سوارکرد و یکی

دومسافرهم داشت مستقیما تامدخل و کناراتوبوس و راهی تهران شدیم .

من تاکنون به هیچ شهری نرفته ام و زندگی نکرده ام حتی آبادان که

برای شهر گریه کنم . البته برای ازدست دادن عزیزان ودوری آنهاویاد شان چرا.

اما این اولین باری بود که من برای دوری ازیک شهرمی گریستم آهسته آهسته ..

واین شعر راباخودم می خواندم

کعبه راگفتم که این عطردل انگیز ازکجاست

هاتفی گفتا که بی شک ازگلاب قمصر است .

پایان

امیر شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 19:45

ک
لیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمی شود

مسیح اگر دوا دهد، بی تو دوا نمی شود



اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من

قسم به جان تو، دلم از تو جدا نمی شود



گریه اگر کنم همی، بهر تو گریه می کنم

ورنه ز دیده ام عبث اشک رها نمی شود



صفا و مروه دیده ام، گرد حرم دویده ام

هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود



کسی گشت گِرد تو، گِرد گنه نمی رود

پیروی خط کربلا اهل خطا نمی شود



عمر گذشت و وا نشد راه زیارتت به من

حاجت این شکسته دل چرا روا نمی شود؟



جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله

رأسِ بریده بر کسی راهنما نمی شود



ای بدن تو غرق خون، روی و سرِ تو لاله گون

باچه خضاب کرده ای؟ خون که حنا نمی شود!



کرب و بلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی

هیچ کجا به سختیِ شام بلا نمی شود



چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن

جای سر بریده در طشت طلا نمی شود



سوز درون «میثمت» بوده شراری از غمت

ورنه ز شعرش اینچنین شور به پا نمی شود



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد