ابن فارش وحافظ- قسمت سوم

 

 

ابن فارض وحافظ 

 

دکتر حمید طاهری  

 

قسمت سوم  

 

 

 

بررسی و تحلیل خمریه ابن فارض

خمریه ابن فارض بالغ بر چهل و یک بیت است . قصیده‏ای مقتضب و محدود بدون زمینه‏سازی تشبیبی و تغزلی ، به صورتی که شاعر در آغاز به توصیف باده می‏پردازد. در این شعر همانند دیگر خمریات از ساغر و جام و میکده و دختر رز سخن رفته است و مضامینی دلکش و شاعرانه و تصاویری ماهرانه آفریده شده است.امّا توصیف غالب ، توصیف می است و شگفتیهای آن.
  ابن فارض از بیت هفتم تا بیستم شگفت کاریهای می را برمی‏شمارد. در بیت اول شبهه خلط می انگوری با می محبت را رفع می‏کند و می‏گوید :
 

 ( بودم آن روز ازطایفه دُردکشان                                                                 

  

 که نه از تاک نشان بود نه ار تاکنشان )
 

در بیت دوم نیز با مدد از تخیّل زیبا و به کار گیری عناصر تصویر سازی چون ماه ، خورشید ، هلال و ستاره ، آسمانی بودن باده توصیفی خود را با تأکید به خواننده منتقل می‏سازد.صرف نظر از قالب  ، اندام درونی شعر ابن فارض را همچون جویباری می‏بینم که از سرچشمه باریک و زلال طبع شاعر می‏تراود و در طی مسیر بستری پهن و فراخ می‏سازد ، با غواصی در پهنای این جویبار، دُرر اندیشه ، احساس ، تفکر و عاطفه شاعر را می‏توان صید کرد.
         آثار و ویژگی‏هایی که ابن فارض برای باده الهی بر می‏شمارد چنین است :               

   شراب محبت طرب انگیز است به گونه‏ای که با استشمام آن خیل غم و اندوه از سرای دل رخت برمی‏بندد.
 

جرعه افشانی از این می بر خاک مردگان ، روح و زندگی را به آنان بازمی‏آورد و اگر علیلی را در سایه درخت آن باده بیفگنی ـ علیلی که تمام حکیمان از درمان آن اظهار عجز کرده‏اند ـ بیماری از وجود او رخت برمی‏بندد و شفامی‏یابد. اگر زمینگیری را به میخانه آن می نزدیک سازی برپا می‏خیزد و به راه می‏افتد و شخص لال از یاد نوشیدن آن می به گفتار می‏آید.
 

 بوی خوش آن می اگر در شرق عالم پراکنده گردد ، زکام گرفتگی فرد زکامی  در غرب عالم  رفع می‏شود. آن می وقتی بر دست نوشنده جای خوش می‏گیرد، او را از گمراهی باز می‏دارد زیرا آن می چون کوکب هدایتی است که در شب تار می‏درخشد.
 

 تجلی آن می بر کور مادرزاد همچون دم مسیحا اورا بینا می‏سازد و صدای شُرشُر و پالونه آن کر را شنوا می‏سازد. این می سم کشنده مار دنیا راکه آمیخته خون سالک طالب گشته از وجود او دور می‏سازد و فیض خاکبوسی یار را به آن عطا می‏کند. ترسیم حروف آن می، جن‏زده را نجات می‏دهد.
  

 از دیگر ویژگیهای می محبت آن است که می‏تواند شجاعت را به خیل سپاهیان جنگاور بازگرداند و شخص بی‏عزم یا سست اراده را صاحب عزمی استوارمی گرداند و سبب تهذیب اخلاق نوشندگان می شود. این می بخیل و حریص را به اکرام وامی‏دارد و جواد و کریمش می‏سازد و صاحب غیظ و خشم را حلیم و بردبار می‏کند. کسی که لب با لب جام محبت آشنا سازد صاحب تمام خصلت‏های نیک آن می‏گردد.
 

صفا و پاکی این می بر صفای آب و لطافتش بر لطافت هوا و نور و درخشش بر نور آتش غالب و روحش برتر از روح انسانی است. این می قدیمیتر از تمام مخلوقات است و هستی برای آن هست شده است.
 

محاسن این باده واصفان را به وصف آن راهنمون می‏گردد و مایه زیبایی نظم و نثر می‏گردد و مهمتر اینکه نخوردن این می ـ برخلاف باده انگوری ـ گناه است و بر سالکان طریق گوارا است.
 

نوشندة این می بهتر است آن را خالص و ناب و بدون آلایش و آمیختگی بنوشد و بهتر آن که نغمه و پرده‏ای خوش قرین آن سازد.
 

و مهمتر این که نوشنده این می روزگار را رام خود می‏سازد و زندگی را از آنِ خود می‏کند و کسی که از این باده بهرمند نگردد ، عمر به بطالت در باخته و جای دارد که بر اتلاف عمر خویش بگرید.
 

کمی تأمل و اندیشه در توصیفات ابن فارض خواننده را بر این باور سوق می‏دهد که تمام ویژگیهای شراب الهی همان خصوصیات عشق پاک و بی رنگ خدایی است و بی تردید تمام توصیفات و خواص باده را می‏توان در توصیفات شاعران از عشق یافت.
 

بین فرم و محتوای شعر ابن فارض تناسبی سخت مناسب وجود دارد. وزنش زیبا و فخیم است. ابیات بر حول محور خاصی ـ که همان وصف باده ربانی است ـ برآمده‏اند و از موضوعات حاشیه‏ای  در شعراو اثری نیست. حُسن مطلع بسیار سازگاری بر تارک قصیده نشسته است و آن این که : شاعر مخمور از باده محبت و دردکشیده‏ای سرمست است که صلای سرخوشی و مستی بر باده نوشان محبت سر‏می‏دهد و دراین صلا از ابزار و صورت‏های خیال دل‏انگیز و متناسب بهره می‏گیرد.
 

 رشته بسیار ظریف و در عین حال استوار و محکم ابیات و مضامین شعر را به نسقی خاص منظم ساخته است و در هیچ بیتی خروج و گریز ازمفهوم ومعنای اصلی که همان می است، مشاهده نمی‏شود.
 

 ابزارهایی که شاعر در توصیف و آفرینش تصویر وخیال پردازی به کار می‏گیرد، تماماً محسوس ، آشنا و معروف مردم روزگار اوست و در کلام او از تمثیل‏ها و تصویرهای غریب نشانی نیست. جام ، سبو ، می ، خورشید ، مار ، مارگزیده ، باغ ، بوته انگور ، میخانه ، نغمه ، آواز و ...  همگی محسوس‏اند و آشنا که در آفرینش‏های هنری شاعر به میدان درآمده‏اند.
  

احساسات و عواطف شاعر در تمام شعر قوی و ناب است. اطمینان و یقین وی در ارائه ی توصیفی حقیقی از باده ی الهی در بیت بیت قصیده آشکار است. ذکر جمله‏ها به صورت شرطی همراه با پاسخ شرط در حالی که نشان از یقین دارد ، تنوع و حرکت را در شعر کُند می‏سازد.
  

ابن فارض در سرودن خمریه خود خرمنی از تجربه شاعران پیشین را پیش رو دارد. خمریه‏های ابونواس و توصیفات بسیار قوی او از باده و لذایذ شهوانی ، خمریه‏های ابن معتز و دیگر شاعران پیش از او گنجینه‏ای از واژه و تعبیر برای وی مهیّا ساخته‏اند هرچند برداشت او از باده چیزی دیگر است. 
 

 رواج زهد و تصوف در روزگار ابن فارض از مهمترین زمینه‏ها و سائقه‏های شاعر در ایجاد تحولی بزرگ  در خمریه سرایی بوده است. تحولی در نگاه و اندیشه که بسیار متفاوت با نگاه‏های پیشین بوده است. وفور اطلاعات شاعر و حضور او در حلقه عرفا و آشنایی او با اصطلاحات فلسفی و کلامی او را در پروردن نگاهی نو به شراب یاری می‏دهد که خود نیز از نوآوریهای ابن فارض است.
 

 روند توصیف در قصیده به گونه‏ای است که بیت به بیت حجاب‏های ابهام از حقیقت بادة محبت کنار می‏رود و خواننده با هر بیت و توصیفی با حقیقت آن بیشتر آشنا می‏گردد. همان طور که گفته شد ابزار فلسفی و عرفانیی که شاعر به کمک می‏گیرد درکشف حقیقت شراب الهی بسیار مهم و مؤثر است به عنوان مثال ابیات 1 ، 23 ، 26 ، 29 و 30  را می‏توان ذکر کرد.
 

تَقَدَّمَ کُلَّ الکائِناتِ حَدیثًها   قَدیماً وَ لاشَکلٌ هُناکَ ولارَسمُ  بیت 24
 

از اوصاف ناب و بدیعی که ابن فارض برای می نقل می‏کند آن است که : برای مستی از باده محبت ، بویی از آن کافی است تا شامه طالب را بنوازد و تنها نگاهی به می مست و مدهوش کننده است ، زیرا نوشیدن باده محبت کاری بس دشوار است و برای همه کس میسّر نیست. امّا در پایان ذکر می‏کند که بر نوشنده است تااز شراب ناب و نیالوده محبت بنوشد و اگر نتوانست ، آمیخته و ناخالص آن را غنیمت شمارد چرا که : « فعدلک عَن ظلم الحبیب هو الظّلم » ( روی گردانی از آب دهان حبیب ظلم است) .
 

خیال و تصاویر هنری و محاکات شعری در قصیده ابن فارض از بسامدوپروردگی قابلی  برخوردار است . استعاره ، تشبیه ، اغراق و کنایه از برجسته‏ترین عناصر خیال شعر او محسوب می‏شود. ابیات 1 / 2 / 7 / 11 / 14 / 39  تصاویر شعری زیبایی را در بردارند . از آن جمله است :
 

لَها البَدْرِ کَاسٌ وَ هِیَ شَمسٌ یُدِیرُها هِلالٌ وَ کَمْ یَبدوا اِذا مُزِجَتْ نَجمُ  بیت 2
آن می چون خورشید درخشان است که بدر ماه جام آن و هلال ( دست ساقی که بر کمر جام حلقه زده) چرخاننده آن است. چون آمیخته ( به آب ) گردد چه بسیار ستارگانی که بر آن هویدا می‏گردند.
 

 ابن فارض توصیف خویش را از باده نو و منحصر به خویش می‏داند. او معتقد است که خمریه‏های پیش از او سینه و ریشه بر خاک داشته‏اند امّا آنچه او وصف می‏کند تعلقی به خاک و خاکی ندارد :
 

یَقُولونَ لِی صِفها فَاَنتَ بِوَصفِها          خَبیرٌ أَجَل! عِندی بِاَ وصافِها عِلمُ        بیت 21
 

ابن فارض خاک وجود آدمی را سرشته به باده محبت می‏داند و مستی خود را
ازلی می‏خواند :
 

  وَ عِندی مِنها نَشوَهٌ قَبلَ نَشأتی مَعی اَبَداً تَبقَی و اِنْ بَلِیَ العَظمُ        بیت 35
 

بیش از سی و پنج مضمون با عنصر اصلی می و شگفت کاریهای آن در شعر ابن فارض ساخته و پرداخته شده‏اند. 

پایان قسمت سوم  

نظرات 1 + ارسال نظر
یاهو98 یاهوی ایرانی ها1 شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:31 http://www.yahoo98.com

هم اکنون از یاهو98 بروزترین سایت ایران در تمام زمینه ها دیدن فرمایید
www.yahoo98.com
هر روز با بیش از 50 مطلب جدید بروز میگردد!!
از شیر مرغ تا.... رو داره!

باسلام وتشکر ازحضور وامدیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد