در معرفی سعدی و شرح حال او خوانندگان را به کتابهای بسیاری که در این زمینه نوشته شده از جمله کتاب «زبان خوش سعدی» اثر استاد فقید، عبدالحسین زرین کوب، ارجاع میدهیم و برای آشنایی با کلیات اندیشه سعدی و پیامهای او مطالعه مقاله «از نفس تا عشق» اثر نگارنده را در کتاب مقالات توصیه میکنیم. همچنین در مقدمه جلد دوم یا سوم این مجموعه که 365 روز در صحبت شکسپیر است مقایسه نسبتاً مفصلی بین سعدی و شکسپیر آمده است که به نظر علاقمندان خواهد رسید. در اینجا تنها به ذکر این نکته اکتفا میکنیم که: سعدی از شاعران محبوب جهان است و ترجمههای متعدد از گلستان و بوستان او از زمان رنسانس به بعد به زبانهای مختلف اروپایی و آسیایی عرضه شده و نیز غزلیات و قصاید او نیز به محافل ادب مغرب و مشرق راهیافته است. وقتی اولین بار گلستان و بوستان سعدی به زبان لاتین ترجمه شد، یکی از کشیشان مسیحی پس از مطالعه کتاب چنین تصور کرده بود که این کتاب متعلق به یکی از پیامبران بنیاسرائیل است که اثرش تازه پیدا شده است! آثار سعدی در غرب در مجموعه کتب مقدسه به طبع رسیده و پیوسته مورد ستایش و منبع الهام بزرگان مغرب زمین بوده است. هنری دیود ثورو ـ شاعر و نویسنده بزرگ آمریکایی در قرن نوزدهم، نویسنده کتاب معروف والدن ـ از عاشقان سعدی بوده و گفته است که: «من همان سعدی هستم که پس از شش قرن باز آمدهام و یا سعدی همان ثورو است که شش قرن پیش به نام سعدی در جهان زیسته است!» امرسون ـ شاعر و نویسنده آمریکایی ـ نیز از ستایشگران سعدی بوده و او را در کنار شکسپیر و دانته و همر و در شمار شاعرانی قرار داده است که سخنانشان پیوسته تازه و باطراوت است و این قضاوتها نشان درستی است از اینکه اهمیت سعدی چنانکه بعضی از محققان معاصر گمان بردهاند، تنها به زبان فصیح و سحر کلامش نیست، بلکه چنانکه خود سعدی اشاره کرده، آن زبان جادویی تنها نقابی است بر چهره شاهد زیبارویی است که مقصود و محبوب اوست. نقابی است هر سطر من زین کتیب فروهشته بر عارضی دلفریب معانی است در زیر حرف سیاه چو در پرده معشوق و در میغ، ماه در اوراق سعدی نگنجد ملال که دارد پس پرده چندین جمال مرا کاین سخنهاست مجلسفروز چو آتش در او روشنایی و سوز نرنجم ز خصمان اگر برتپند کزین آتش پارسی در تباند(بوستان) نه صورتی است مزخرف سروده سعدی چنانکه بر در گرمابه میکند نقاش که برقعی است مرصع به لعل و مروارید فرو گذاشته بر روی شاهد جمّاش (غزلیات) این شاهد جماش، همان گوهر معنی است و به گفته شمس تبریزی «المعنی هوالله». معنی و جانِ جانِ جان همه معانی خداست و لذا توصیه سعدی این است که: رفیقان، چشم از این ظاهر بدوزید که ما را در میان سرّی است مکتوم همه عالم گر این صورت ببینند کس این معنی نخواهد کرد معلوم بدین نگاه، شیرین زبانی سعدی محصول شور عاشقانه و عارفانهای است که در دل اوست و به حقیقت آن شور است که این شیرینیها را خلق میکند. هم بوَد شوری در این سر بی خلاف کاینهمه شیرین زبانی میکند(غزلیات) آتشی از سوز عشق در دل داوود بود تابه فلک میرسید بانگ مزامیر او سعدی شیرین سخن! این همه شور از کجا؟ شاهد ما آیتی است، این همه تفسیر او (غزلیات) البته مقام افصح المتکلمین برای سعدی محرز است و به قول خود او «سخن، ملکی است سعدی را مسلم» و جادوی سخن او هزاران قافله دلها را مفتون و شیدای خود کرده است؛ اما اگر آتش عشق و نور حکمت و معرفت سعدی در پیش این کاروان سحر نبود، تاثیر آن مانند هر جادوی دیگر به تدریج کمرنگ میشد و از رونق میافتاد: لاف مزن سعدیا، شعر تو خود سحرگیر سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست و بهخصوص از ورای ترجمه قادر به جلوهگری و دلبری نبود و اگر چنین نبود، ثورو که فارسی نمیدانست، نمیگفت که: «من همان سعدیام!» و امرسون با مطالعه ترجمه آثار سعدی او را در کنار شکسپیر نمینهاد و دیگر بزرگان جهان که اغلب فارسی نمیدانستند، از او به عظمت یاد نمیکردند و شعر معروف او «بنی آدم اعضای یک پیکرند» بر در سازمان ملل به چشم نمیخورد. در خاتمه، ترجمه شعری از پرفسور نیکلسون انگلیسی ـ مترجم و مفسر مثنوی مولانا و یکی از بزرگترین مستشرقان دوران اخیرـ را در ستایش سعدی میآوریم و نیز به عنوان نمونهای از تاثیرسخن سعدی در بزرگان اروپا، ترجمه یک قطعه شعر از خانم مارسلین دبور ـ شاعره فرانسوی ـ را درج میکنیم و خوانندگان علاقهمند را به مطالعه مقالات متعددی که در باب تاثیر سعدی در غرب به انگلیسی و فارسی وجود دارد حوالت میدهیم. حکیم خندان ای حکیم خندان! ای گنجینه حکمت انسانی، ای هوراس پارس، ای که برصفحات گلستانت... که کودکان بدان خواندن میآموزند و بزرگان به خواندنش دانا میشوند... درهم آمیختهای نصیحت را با شادی و حکایت را با حقیقت چنان که از خواندنش خیال افسون میشود و به شیوه بیانش معانی بر دل مینشیند چرا که جامهای ساده برتن دارد و به نرمی دل میرباید و عزیز میکند لطیفه معنا را و لطیف میکند طنز بیپروا را (رینولدنیکلسون) گلهای سعدی امروز صبح میخواستم دامنی از گل سرخ برایت بیاورم اما آنقدر گل به دامن ریختم که گره دامن تاب نیاورد و گسست گره دامن گسست و گلها به همراه باد به پرواز آمدند و همه در دامن دریا ریختند و همراه امواج رفتند و دیگر باز نگشتند فقط امواج را گلگونه کردند و آتشی در دل دریا انداختند امشب دامن من هنوز از آن گلهای بامدادی عطرآگین است اگر میخواهی بوی خوش آن گلها را احساس کنی سردر دامن بگذار. (مارسلین دبور ـ شاعره فرانسوی) شعرفوق ملهم از قطعه زیر در دیباچه گلستان سعدی است: «به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم، دامنی پرکنم هدیه اصحاب را. چون برسیدم، بوی گل چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.» سپاس خدای را که بدین بنده کمترین توفیق عنایت فرمودکه دامنی از گلهای باغ و بوستان سعدی پرکنم و در پای جوانان و نوجوانان و جمله اصحاب ذوق افکنم تا دماغ جان معطر کنند و به بوی خوش آن سرو خرامان بروند. و سلام بر زناربندان معبد زیبایی باد! codex27x |
خیلی عمیق بود دوباره باید برم اگرانهاراخوانده ام بخوانم
امشب میهمان شیرازبودم الان برای ایسودجاهدنوشتم تو دخترمعنوی شهیددستغیب هستی که افکاردستغیب ها پارادایم فکری من است وبعداین پست شماراخواندم
اخلاق یعنی شیراز
تمدن اخلاقی وخدمات متقابل ایران واسلام بااین پست مربوط به شیرازاست خاتمی هم بازتولیدکننده اخلاق دستغیب ها ست
خوشاشیرازووضع بی مثالش خداوندانگه داردزوالش
البته تصورکنم منظورازشیرازهمان جنوب ایران باشد
کمااینکه علمای ری به محضرامام صادق رفتند سلام کردند حضرت فرمودعلیکم السلام یااهل القم
گفتند مااهل ری هستیم نه قم
مجددتکرارکردامام
دیگه سوال نکردند
شیرازمکتب است وقم هم مکتب
یکی ممکن است درقم باشد اما بدترازاسرائیل ها باشد ویکی درقم نباشد اهل قم باشد مثلا همین سعدی دوستا ن امریکائی اهل شیرازند هرچنددرامریکاهستند
باسلام برشما ودقت درمطالب هم بسیارتحسین آمیز است . تشکر ازحضور پرمعنا و نظرات ارزشمند تان .