جنبه انتقادی شعر حافظ - قسمت دوم وپایانی

 

 

 جنبه انتقادی در اشعارحافظ

 

قسمت دوم وپایانی 

 

خوشا نیازونمازی که ازسردرد

بآب دیده وخون جگر طهارت کرد

امام خواجه که بودش سرنماز دراز

بخون دختررز جامه را قضاوت کرد.

=

گرچه برواعظ شهر این سخن آسان نشود

تاریاوررزد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز وهنرکن که نه چندان باشد

حیوانی که ننوشد می وانسان نشود

اسم اعظم بکندکارخود ایدل خوش باش

که بتلبیس وحیل دیو مسلمان نشود.

==

زاهدو عجب ونمازومن ومستی ونیاز

تاتراخود زمیان باکه عنایت باشد

زاهد ارراه برندی نبرد معذوراست

عشق کاریست که موقوف هدایت باشد.

==

واعظان کاین جلوه درمحراب ومنبر می کنند

چون بخلوت میروند آن کاردیگر میکنند

مشکلی دارم زدانشمند مجلس بازپرس

توبه فرمایان چراخود توبه کمتر می کنند

گوئیا باور نمیدارند روز داوری

کاینهمه قلب ودغل درکارداور میکنند

بنده پیرخراباتم که درویشان او

گنج راازبی نیازی خاک برسرمیکنند

خانه خالی کن دلا تامنزل جانان شود

کاین هوسناکان دل وجان جای دیگر میکنند

یارب این نو دولتانرا باخرخودشان نشان

کاین همه نازازغلام ترک واستر میکنند

==

یارب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید

دودآهیش درآینه ادراک انداز

==

ریای زاهد سالوس جان من فرسود

قدح بباروبنه مرهمی براین دل ریش

ریاحلال شمارندوجام باده حرام

زهی طریقت وملت زهی شریعت وکیش

==

بیاای شیخ درخم خانه ما

شرابی خور که درکوثرنباشد

=

واعظ ما بوی حق نشنید بشنواین سخن

درحضورش نیز می گویم نه غیبت میکنم

=

دورشو ازبرم ای واعظ وافسانه مگوی

من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم .

==

ناصح بطعنه گفت حرامست می مخور

گفتم بچشم گوش بهر خر نمیکنم

این تقویم تمام که چون زاهد ان شهر

نازوکرشمه برسرمنبر نمیکنم .

==

نشان اهل خدا عاشقی است باخود دار

که درمشایخ شهر این نشان نمی بینم .  

 

 

بامدعی مگویید اسرارعشق ومستی

تابیخبر بمیرد در درد خود  پرستی

==

بدرندان مگوای شیخ وهشدار

که بامهرسپهری کینه داری

نمی ترسی زآه آتشینم

تودانی خرقه پشمینه دااری

==

زرهم میفکن ای شیخ به دانه های تسبیح

که چومرغ زیرک آید نفتد به هیچ دامی

=

پیش زاهد ازندی دم مزن که نتوان گفت

باطبیب نامحرم حال درد پنهانی

زاهدپشیمان راذوق باده درجانست

عاقلامکن کاری کاورد پشیمانی

=

بیاکه خرقه من گرجه رهن میکده هاست

زمال وقف نبینی بنام من درمی

==

من حال دل زاهد باخلق نخواهم گفت

کاین قصه اگر گویم باچنگ ورباب اولی

==

مرحله دوم انتقاد خواجه ازصوفیان زمان خودوکسانی است که این لباس راوسیله کسب ثروت وشهرت قرارداده وبنام پیرومرشد مردم راگمراه می کردند وبقول خودش مرحله انتقال خواجه

ازخانقاه بمیخانه است .

دلم زصو معه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان وشراب ناب کجا؟

==

زین زهد وپارسائی بگرفت خاطرمن

ساقی بده شرابی تادل شود گشاده

صوفی که دی نصیحت میکرد عاشقان را

امروز دیدمش مست تقوی ببادداده .

=

نقدصوفی نه همه صافی بیغش باشد

ای بساخرقه که مستوجب آتش باشد .

=

منعم ازمی مکن ای صوفی صافی که حکیم

درازل طینت مارازمی ناب سرشت

صوفی صاف بهشتی نبود زانکه چومن

خرقه درمیکده ها درگروباده نهشت .

=

چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس

سرپیاله بپوشان که خرقه پوش آمد.

=

غلام همت دردی کشان یکرنگم

نه آن گروه که ازرق لباس ودل سیهند

من ازچه عاشقم ورند ومست ونامه سیاه

هزارشکر که یاران شهر بی گنهند.

==


پیر دردی کش من درحق ازرق پوشان

رخصت بحث نداد ازنه حکایتها بود.

=

صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد

پاردمش درازباداین حیوان خوش علف .

==

صوفی بیاکه شد قدح لاله پرزمی

طامات تابچند وخرافات تا بکی

بگذر زکبرونازکه دیده است روزگار

چین قبای قیصرو طرف کلاه کی .

==

ازدلق پوش صومعه نقد طلب مجوی

یعنی زمفلسان سخن کیمیا مپرس

==

همچنین خواجه مکرر ازدوروئی صوفیان ظاهرساز شکایت کرده وفرموده .

صوفی مجلس که دی جام وقدح می شکست

دوش بیکجرعه می عاقل وفرزانه شد.


-==

زاهدی راکه نبودی چو صوامع جائی

بین که درکنج خرابات مقام است امروز

صوفیان سرخوش وپیمانه می درگردش

چشم بد دور که خوش شرب مدامست امروز.

==

صوفی سرخوش ازایندست که کج کرده کلاه

بدوجام دگر آشفته شود دستارش .

==

می صوفی افکن کجا میفروشند

که درتابم ازدست زهد ریائی

بیاموزمت کیمیای سعادت

زهم صحبت بد جدائی جدائی.

 

 
بوی یکرنگی ازاین قوم نیاید هرگز

دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی

 

خدازآن خرقه بیزاراست صدبار

که صد بت باشدش درآستینی

درونها تیره شد باشد که ازغیب

چراغی برکند خلوت نشینی .

==

بیفشان زلف وصوفی راببازی وبرقص آور

که ازهر رقعه دلقش هزاران بت بیفشانی .


 

پایان  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد