فردوسی یاحافظ - قسمت دوم

 

فردوسی یاحافظ

 

قسمت دوم

 

گفتم : پس معنی اینکه معنی شعرموضوع شعری باشد اینست که حقیقتا شعرباشد ومن خیال می کنم شعرحقیقی دردرجه اول شعرغنائی است وبعدازآن شعرحماسی وشعرهای اخلاقی وفلسفی میاید.

گمان میکنم اولین بشری که برسطح کره شعرگفته است برای تهذیب وتربیت یابیان یک حادثه تاریخی نبوده بلکه احساسات وتراوش روح خودراگفته است روح اوازاحساسی لبریز شده آنچه راکه نتوانسته است ضبط کند وبرون جسته است آن راشعرنامیده اند.

حقیقت شعر غیرازاین نیست. تخیلات زیبا. رویاهای پرازوحدوشوق . احلام مملو ازاندوه وناکامی . احساسات سرشارازتحسین وتعجب . تاثر اززیبای های جسمی وروحی  . بیان صفات بزرگ انسانی . اینهاموضوع شعراست که درروح بسیاری ازافرادممتازه بشرموجوداست ولی همه کس موهبت آنرانداردکه آنهارادرغالب الفاظ زیباباآن شرایطی که خودشما بیان کردید بسایرافرادبشرنشان بدهد . شعرای بزرگ کسانی هستندکه این موهبت راداشته اندودردرجه دوم آنهاکسانی هستندکه اولی راداراوازدومی محروم وشعرای متوسط کسانی هستندکه ازاولی محروم واردومی بهره مند بوده اند ولذا می بینید الفاظ آنها بی عیب . ترکیبات وجمله بندی آنهابی نقص است ولی شعرآنهادرشما هیچگونه تاثیری نمیکند نه نشاط انگیزاست  . نه محزون میکند .نه به هیجان میاورد .نه خشم ونه رافت وعطوفت تولید میکند وخلاصه در پرورش احساسات ابدادستی ندارد وشعرای پست آنهائی هستند که ازهردو موهبت محرومند مثل بسیار ی ازشعرای اخیرایران . پس بزرگترین شاعرکسی است که هردوموهبت رابطوراتم واکمل داراباشد.

گفت : بنابراین قصیده سرایان را. مخصوصا آنهائیکه بیشتردرمدح اشخاص سرودها ند باید ازصف شعرای بزرگ خارج نمود.شاعر بزرگ وفحلی مانند عنصری راکه ازحیث طلاقت لسان وفصاحت منطق وپختگی تعبیر درردیف اول شعرای ایران قرازمیگیرد باید کنارگذاشت ؟

گفتم : بدیهی است برای اینکه آن روح وجدوشوق ومملو ازاحساسات عالیه که لازمه وجودیکنفرشاعراست دراونبوده ولو اینکه درترکیب الفاظ وتنمیق عبارات مهارتی بسزاداشته است . مدح گفتن ازیک موجودبشری برای آنکه باوپول وزندگانی بدهد نه تنها دون مقام یک شاعراست . بلکه یک شاعرحقیقی باید به مناعت وبلند نظری موصوف ودرموضوع جمال وزیبائی بمنتها درجه حساس ومملو ازعواطف کریمه باشد درهیچ جای دیگرنیزآنچه درایران وعربستان معمول بوده است دیده نشده.  درخود عربستان هم آن وقتیکه هنوز درسادگی توحش وجاهلیت زندگانی میکرند این رویه چندان ممول نبوده وزبان شعرای حساس آنوقت غالبا یابه تغزل ویا توصیف طبیعت یابیان نکات اخلاقی بازمیشده  واگردرمدح چیزی میسرود ه اند بیشتر درمدح قوم وقبیله ومکارم وفضائل آنهابوده ویامکارم وفضائل شخصی ازرجال شایسته مدح . بعدازاینکه عرب بواسطه فتوحات خودمتمدن ومتمول گردید شعریک وسیله تبلیغ گردید .وخلفاء وامراء آنراوسیله پیشرفت   مقاصد سیاسی خود قرارداده ودراندک زمانی برای اقناع حس خودخواهی

وخودپسندی آنهابکاررفت وازآنجااین رسم نامحدود بایران سرایت نمود. ازاین نقطه نظرنه تنهاعنصری درردیف شعری درجه اول نیست بلکه دردیوان منوچهری وفرخی سیستانی بیشتر تعبیرات شاعرانه وتخیلات لطیف رامی توان پیداکرد تادراشعارعنصری .

گفت : بنابراین باید مولوی رابزرگترین شاعر ایران دانست زیرانه تنهالب بمدح وستایش کسی بازنکرده . بلکه کتاب عظیم الشان اوپراست ازمطالب اخلاقی ودینی وفلسفی وعشق . واگردیوان غزلیات اوراکه باسم شمس تبریزی سروده است ورق بزنیم بیتراین معنی رااذعان خواهیم کردکه یک شوق ملتهب وجذبه سرشاری روح اورابهیجان آورده است .

گفتم :البته اگر شعرتنهامعانی شعری وفسفی بودمولوی بزرگترین شعرای ایران محسوب میشد ولی شعرعلاوه بروجودآن روح مخصوص به شاعرباید ازحیث الفاظ دارای همان شرایطی باشدکه خودشما چند دقیقه پیش گفتید . درروح حضرت مولوی یک طوفانی ازاحساسات ومعانی میخروشیدومولانامی خواست این طوفان رابیرون بریزد.

بنابراین چندان اهمیتی به الفاظ نمیداد ولذاهم درمثنوی وهم دردیوان شمس تبریزی اشعارسست وباصطلاح شعرشناسان ترکیبات دارزیاد است . همانطوریکه اشعارزیادی د راین کتاب دیده میشود که درطلاقت و عذوبت وفصاحت آیتی محسوب میشودهمانطور اشعارپست ومتوسط زیادتر درآن دیده میشود. برای اینکه به ساحت  شامخ مولوی جسارتی نشده باشد بعقیده من بهتراینست که ایشان راازردیف شعراخارج نمودودرصف فلاسفه و محققین گذاشت .

گفت : پس مجبوریم برگردیم بهمان فردوسی که بقول یکی ازنویسندگان انگلیس پیغمبرشعرای ایران است .

گفتم : چه اجباری دارید بعد ازمولوی فردوسی رامعین کنید.

گفت : برای اینکه اواازحیث الفاظ واستحکام ترکیب وپختگی تعبیر درصف اول شعرای ایرانی قرارمیگیرد. ثانیادروقتی فردوسی بسرودن شاهنامه شروع کردکه ایران وزبان ایران وتاریخ ایران وقومیت ایران درزیرنفوذدینی واذبیی عرب روباضمحلال وانقراض میرفت . فروسی باسرودن شاهنامه مجدوافتحارات فراموش شده رابخاطره فرزندان این مرزو بوم آورده وتاریخ پرازغروروعظمت گذشتگان رازنده نمود وباینوسیله غرورملی که یگانه ضامن بقا وحیات ملیتی میتواند باشد ایجادکرده. داستان پهلوانی وسلحشوری ایران رازنده نموده .افسانه های تاریخی ایران راازفراموشی وامحاء حفظ کرده وهمانطوریکه خوداومیگوید ازنظم کاخ بلندی پی افکنده است که دست تطاول ایام ازخراب کردن آن کوتاه است .

ثالثادرشاهنامه معانی بزرگ اخلاقی وسلوک سیاست . حماسه . تغزل . تشبیهات بدیعه بدرجه ای فراوان است که انرایکی ازکتب خالدوفنا ناپذیرخواهد ساخت . اگر ایلیادوادیسه ازشاهکارهای ادبیات دنیا بشمارو همربزرگترین شعرای دنیا است چرامافردوسی رانظیر اووشاهنامه راجزء کتب خالده ادبی ندانیم ؟

گفتم : خیلی متشکرم ازآنکه شمه ای ازآنچه درذهن من راجع به فردوسی بود بیان فرمودید . اگرفردوسی رانظیرهمروشاهنامه رانظیرایلیاد بدانیم نه تنهاگزاف نگفته ایم بلکه این مدعائی است که دنیاهم آنرامیپسندد . بخاطردارم یکی ازنویسندگان انگلیسی (لورداوبری ) دریکی ازرکتب خودفصلی راجع به کتاب داشت ودرآخرفصل صدجل ازکتب غیرمعاصررابخوانندگان خود معرفی میکرد که به منزله کتابهای اساسی ودنیائی وجاوید دانسته بود. مانندکتب مقدسه آسمانی .ایلیا دهمر. جمهوریت افلاطون وغیره که بخاطرندارم .ازجمله شاهنامه فرودسی را درصف کتب خالده اسم برد ه بود . این نکته نشان میدهد که شاهنامه نه تنهادرنظرما فارسی زبانان این قدرومقدارراداردبلکه درنظربسیاری ازارباب ذوق ودانش فرنگ هم همین حال رادارد شاید اگرهمه آن بطورصحیحی ترجمه شود اکثریت متفکرین دنیا بابنده وشما هم سلیقه بشوند ولی اینها هیجکدام دلیل براین نیست که ماشاعری بزرگتر ازفردوسی نداشته باشیم .

فردوسی را ماازچه لحاظ بیشتر می پسندیم ؟

اگرچه دراستحکام بینان اد بی فردوسی درردیف اول شعرای ایران قرارمیگیردولی ملت ایران به فردوسی احترام نمیکنند زیرا ازحیث فصاحت وجزالت وعذوبت سعدی براومقدم است وازحیث انسجام وپختگی اشعارعنصری ومسعودسعد بیشترباین صنعت متصف است وازحیث خیال پروری خمسه نظامی بیشترازشاهنامه تخیلات زیبا دارد وازحیث جذبه وشوق مولوی وحافظ براوتفوق د ارند.

فردوسی رامابرای این دوست میداریم که روح وطن پرستی بیشترازهرشاعری دراوبوده ودروقتیکه دیانت وزبان عرب تمام شون تاریخی وعزت  قومی ماراتحت الشعاع گرفته بود بمردم ایران گفت که شما بازماندگان چه کسانی هستید وباافسانه های حماسی وتاریخی خودخون سردشده راد رعروق ابناء این کشور بغلیان آورده واین وظیفه رابایک ایمان وحرارت وجذبه ای انجام داده است که هنوزهم مردمان لاابالی وبی عقیده که قطعات مختلفه آنرامیخوانند موی براندامشان راست میشود ویک نحوهیجان واضطراب وتاثرشدیدی درآنهاایجادمیشد. فردوسی در احیاءغرورملی ومفاخرقومی وایجاد روح جوانمردی وبزرگ منشی درپرورش روح استقلال وتعالی طلبی وپاره کردن زنجیرهای اسارت نژادی معجزه کرده است وازاین حیث بزرگترین شعرای ایران است . یعنی ازحیث اجتماعی وسیاسی وخدمت کردن به نهضت ملی این آب وخاک .

 

پایان قسمت دوم  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد