فردوسی یاحافظ . قسمت سوم وپایانی

 

 

فردوسی یاحافظ

 

قسمت سوم و پایانی

 

علاوه براین شاهنامه فردوسی ازنصایح وحکمتهای عملی وترویج فضایل وملکات عالیه وتقبیح رذایل وپستی ها . آنهم باتعبیرات بسیارموثرونافذ لبریزاست .

من خیال میکنم روزیکه فردوسی شاهنامه راآغازکردودرتمام مدتیکه بدان مشغول بود یک خیال بیشترنداشت ولی آنخیال طمع بسیم وزرممودغزنوی نبود . طبع ونظرشاعرطوسی بسی والاترازاین بودکه باین پستی هاسرفرود آوردوشاهنامه ازآن بزرگتروباجلال تراست که سی هزاردینارسلطان متعصب ترک باعث پیدایش آن شده باشد .خیالی که برتمام هستی اومستولی بوداحیاء تاریخ ایران بودکه بوسیله نظم آنراجاوید نماید.بنایراین نمیتوانست بسایرجنبه های شعری اهمیت زیادی بدهد ولی طبع توانا وروح بزرگ شاعراین عدم توجه بسایرجهات راجبران میکرد. ازاینرو درشاهنامه اشعارزیای میبینیم که ازحیث فصاحت وبلاغت وپختگی وجزالت مثل اعجازوشایسته است که سرمشق گویندگان شودوازاین حیث شباهت کاملی بحضرت مولوی رادردوبازبهمین علت شاهنامه ازنقطه نظر زبان فارس ومحسنات لفظی وادبی یکدست ویکنواخت نیست واشعارمتوسط وسست خیلی زیادترازاشعارخوب آنست .

گفت : اگربخواهیم باین طرزاستدلال کنیم پس دیگر جائی برای نظامی هم باقی نمیماند زیرااگرچه ازحیث تخیلات وتشبهات بدیعه ولطایف تعبیرات بی مانند است ولی ازحیث الفاظ و یکدست نبودن اشعارووجود اشعارمتوسط وسست درخمسه نمی توان اورااول شاعرایران دانست .

گفتم : گمان میکنم اینطورباشد . اگرجه نظامی ازلحاظ همین حیثیاتی که برای اوقائل شدیدباید بزرگترین شاعرش نامید زیرامعنی حقیقی شعر درنظامی بطوراتم موجوداست ولی ازحیث الفاظ ماشاعری داریم که براومقدم است اگر چه درخیالپروری به پای نظامی نمیرسد.

گفت : غیرازسعدی وحافظ دیگر کسی باقی نمیماند .

گفتم : اگر بهمان کلمه سعدی اکتفاکرده بودید صحبت راآسانتر تمام می کردیم .

گفت : پس حافظ

گفتم حافظ راباید مثل مولوی بوسید وکنارگذادشت .

گفت : یعنی شماسعدی رامافوق حافظ میدانید.

 

گفتم: نه سعدی رامافوق حافظ نمیدانم . درحافظ جنبه هائی موجوداست که درهیچییک ازشعرای ایران نیست . بعقیده من بزرگترین امتیازافراد بشر ازهمدیگرآزادی فکروقوه پرش تصورات وخیالات است . آزادی فکر. وست خیال . وارستگی ازقیودوتعلقات .بی اعتنائی سردونزدیک  نسبت بحیات وآن چیزهائیکه افراد بشر رامیفریبد وخلاصه یک روح منیع وسرکش وآشنا بحقایق کون در حافظ بیشتر ازهرشاعری دیده میشود . آنچه سرارباب ذوق وحال را درمقابل این شاعربزرگ خم میکند این امتیازات است . این مزایاکه حافظ راازسطح قرارگاه سایرشعرابالاتربرده ودرمیان ستارگان آسمان قرارمیدهد. حافظ باهمان نظریکه جدپیری به مشاجره وملاعبه نواده های خود گوش داد و باتبسم شفقت وتمسخربانها نگاه میکند بمقررات ومسلمیات حیات نگاه میکرد.حافظ میان شعرای ایران درآزادفکری مانند آناتول فرانس درمیاننویسندگان فرانسه و ابوالعلاء معری 

 درشعرای عرب میباشد.

من نمیخواهم بگویم خواجه غزلهای زیباواشعارپرازوجدوحال ندارد بلکه ازاین باب هم اشعارزیادی داردکه آیت زبان فارسی محسوب  میشودولی اشعارمتوسط وسست دردیوان حافظ زیاد دیده میشود ومخصوصاوقتیکه غزلیات او ازنکات فلسفی عاری بوده وفقط قصد اوغزلسرائی بوده است .

 

برخلاف سعد ی که ملک سخن براومسلم است سعدی رب النوع فصاحت وبلاغت است . سعدی خداوند زبان پارسی است اگر دعوی پیغمبری مییکرد ومعجزخودراکتاب بوستان ودیوان طیبات قرارمیداد بی شبهه کسی نمیتوانست  این دعویرا درهم بشکند. کلیات شیخ بمنزله قران زبان فارسی است که درآن. عذوبت وطلاقت وفصاحت وبلاغت . حسن ترکیب وانتخاب کلمات بایک ذوق مخصوصی تعبیه شده است که همیشه سرمشق پختگی وسلاست وزیبائی است .

کتاب سعدی تاهمیشه محک زبان پارسی خواهد بود. هرچه باآن مطابقت کد درست وهرچه ازآن تخلف کند فاسد است .

حیرت انگیزترازهمه این است که برخلاف سایرشعراکهغث وسمین دارند کتاب شیخ بزرگوارهمه یکدست است . من تابحال نه در شعرونه درنظم شیخ ترکیب سست یاجمله معقد یاخلاف فصاحت ند یده ام نمیگویم نیست ولی تاکنون برنخورده ام واین خود دلیل براین است که اگر جیزی مخل فصاحت وموازین ادبی درآن باشد بدرجه ای نادروکمیاب است که بسهولت نمیشود پیداکرد.

بهمین اندازه مهم است سرشاری طبعاودرسرودن غزلهای زیبای خالی ازتکلف واغراق و ابتذال که هفتصد سال مساعی گویندگان نتوانسته است از طراوت وحلاوت آنهابگاهد وهرکس یکی چند غزل خوبی گفته است بخود بالیده است که اشعاراوشبیه اشعارشیخ میباشد.

باید این نکته رافراموش نکرد که مشکل ترین اقسام شعرغزل است قصیده سرائی آنهم باین سبکی که درایران معمول بوده است یعنی مقدمتا توصیفی ازطبیعت یاتغزل نسبت بمعشوق خیالی کرده و به مناسبتی گریز زدن بمدح ممدوح وآنوقت بفکروقریحه فشارآوردن که درمدح ممدوح مبالغه هاکنند چندان موفبت زیادی لازم ندارد. همینقدر قدرت طببعی بری تلفیق نظم داشته باشد کافی است ویااینکه مانند نظامی قصه های خیالی درنظر آوردن وآنوقت بانواع تخیلات زیبا جلوه دادن کمترمشکل است تااینکه انسان این همه غزلهائی بسرایدکه هیچ گونه موضوع معینی نداشته باشد . موضوع آن فقط دریک روح  مملو ازاحساسات وجود داردوگوینده رابسرودن یک دیوان غزل بکشاند که همه آنهازیبا . همه آنها دارای مضمون . همه آنهادورازتکلف وتصنع . همه آنهامنطبق برحالات عشقی . همه آنهاخالی ازاغراق باشد. انسان وقتی دیوان شیخ رامیخواند خیال میکند این سراینده بزرگ تمام عمرعاشق بوده وهمیشه ازتمام قلب دوست داشته واین روح حساس همیشه درمقابل جمال واقع بوده ومتاثر ازآن .

اگر دردیوان غزلیات مولوی افکارتصوف زیاد دیده نمیشدومولوی میتوانست ازهجوم معانی واحساسات خودتااندازه ایکه بتواند الفاظ راهمیشه بیک قالب منسجم و÷ختهوخالی ازوهن وسستی درآورد جلوگیری کند شاید اوتنهاکسی بودکه مانند سعدی میشد زیر اروح متهیج تروملتهب تروسرکش ترازسعدی داشت ولی همین اعتدالی که درعواطف سعدی میبینیم کلیات اورااینطوریکنواخت ونمونه فصاحت وبلاغت ساخته است .

من دیگر ازمطالب اخلاقی سعدی صحبت نمی کنم که تمام مکارم وردذایل معروفه زمان خودراباشیرین ترین بیان وساده ترین طرزومحکمترین اسلوبی مدح مذم نموده است زیراگویااین قسمت ازکتاب شیخ معروفترازآنستکه محتاج بتوضیح یابیانی باشد.

گفت : پس بعقیده شما بزرگترین شاعرایران سعدی است ؟

گفتم : نه بعقیده من بلکه بدلیل کلیات شیخ . بزرگترین شاعرایران سعدی است .

 

پایان 

  

لغات واصطلاحات .

حرزجواد -   منظوردعای حضرت جوادالائمه (ع) است .

فصاحت  -  شیواسخن گفتن ونوشتن

جزالت -  فراوانی

عذوبت -   شیرینی

طلاقت لسان -  آزادگی بیان

بلاغت – رسا بودن

تنمیق – آراستن – پیراستن – نگاشتن

بدیعه – خوب سخن گفتن

تعقید -  پیچیدگی

استعاره – عاریت گرفتن

معقد -  پیچیده

فحل -  نر – خوب

غث وسمین – خوب وبد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد