حضرت محمد (ص) - 181....182




حضرت محمد (ص) - 182



اِنّامَعاشِرَالاَنبیاء اُمِرنا اَن نُکَلّمَ الناسَ عَلی قَدرِ عُقولِهِم .



ماگروه پیامبران ماموریم که به اندازه

عقل های مردم سخن گوییم .





We prophets are commissioned to speak


to the people as they understand.



پیغمبر برگزیده یزدانیم

وزجمله خلق بیشتر می دانیم


تاخلق جهان گفته مادریابند


همپایه عقلشان سخن می رانیم


=


ترجمه شعری وانگلیسی


ابوالقاسم حالت


=


گردآوری: م.الف زائر


==

حضرت محمد (ص) - 181


اِنّ الفُحشَ لَوکانَ مُمَثّلاََ لَکانَ مِثالَ سُوءََ.


اگردشنام چهره واندامی داشت , جهره واندام نازیبائی بود.



If abuse were embodied it would have


a very ugly face.



آن مرد که هرزه گوست درهرجابود


ازدست زبان خویشتن رسوا بود


دشنام اگر چهره واندامی داشت


آن چهره واندام چه نازیبابود


=


ترجمه  شعری وانگلیسی


ابوالقاسم حالت


=


گردآوری : م.الف زائر




اباعبدالله الحسین (ع) - 21


اَلاِستِدراجُ مِنَ اللهِ سُبحانَهُ لِعَبدِهِ اَن یَسبِغَ عَلَیهِ النِّعَم وَیَسلِبَهُ اُلشّکر .



هرگاه خداوند بخواهد بنده خودراازنظر بیاندازد براو نعمت راتمام می کند


واوراازسپاسگزاری بازمی دارد.



When God chooses to ignore a man places at his

disposal all and everything and makes him neglect

to express gratitude.



هرگاه که بنده ای نباشد قابل

تارحمت یزدان شود اورا شامل

چون نعمت بسیارشداوراحاصل


گردد زسپاس  وشکر نعمت غافل


=


ترجمه شعری وانگلیسی


ابوالقاسم حالت


=


گردآوری : م.الف زائر




اباعبدالله الحسین (ع)- 20


اَلاِستِکبارُصَلِفُُ .


تکبرکردن لاف زدن است .



Haughtiness is a kin to boastfulness.



اول زچه ازکبرکشیدن گردن

وانگاه  زعجز سرفرودآوردن ؟

ازسربنه این باد تکبر, زیرا

چون لاف زدن بودتکبرکردن

=

ترجمه شعری وانگلیسی

ابوالقاسم حالت

=

گردآوری : م.الف زائر




اباعبدالله الحسین (ع) - 19


اَلاِانّ الحَربَ شَرِهاوَریعُُ وَطَمَعُهافَظیعُُ فَمَن اَخَذَلَهااُهبَتَها وَاستَعَدّلَهاعُدّتَهاوَلَم یَالَم کُلومَها قَبلَ حُلولِها فَذاکَ صاحِبِها, وَمَن عاجَلَهاقَبلَ اَو انِ فُرصَتِها وَاستِبصارِ سَعیِهِ فیها فَذاکَ ,فَمَنَ اَن لا یَنفَعَ قَومَهُ وَاَن یُهلِکَ نَفسَهُ .


آگاه باش که جنگ گزندی سخت وطعمی تلخ دارد,کسی که وسائل انرافراهم آوردوپیش ازجنگ اززخمهایش آزرده خاطرنگردد برآن تسلط می یابدوکسی که پیش ازفرارسیدن فرصت وبینائی به جنگ درآن بشتابدبه گروه خودسودی نمی رساند وخودرانیز به هلاکت می اندازد.



Beware ! war wreaks above and is bitter to the taste . He who

is well - equipped t o meet  its consequences  can win it


but t he one who rushes  into battle without waiting


for a good opportunity  or having  sufficient foresight


will not gain m advantage for his men , but  will only


risk his own life in the ventures .

آن مردکه پخته است وآماده جنگ

درجنگ به خصم عرصه راسازد تنگ


وان مردکه ناپخته وناآماده ست


گرجنگ کند شکست بارآردوننگ



=


ترجمه شعری وانگلیسی


ابوالقاسم حالت



=


گردآوری : م.الف زائر





استخاره به حروف ازمولاامیرالمومنین




روش استخاره به قران به روش امیر المومنین(ع)

 
 
 

 

 از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند هر که بخواهد به قرآن تفأل کند،

(باید ابتدا نیت کاملا واضحی و بدون شرطی نماید)، سپس سه مرتبه سوره فاتحه

و سه مرتبه سوره توحید را بخواند و سپس این دعا را بگوید:


" اللهم انی توکلت علیک و تفألت بکتابک الکریم فأرنی ما هو مکتوب فی سرک المخزون


و فی غیبک المکنون یا ذا الجلال و الاکرام "


سپس قرآن را باز نماید و هفت ورق را بشمارد و سطر هفتم از ورق هفتم(صفحه فرد) را بنگرد ببیند


که اولین حرف از سطر هفتم چیست.


چنانچه (الف) بود: در آن کار خیر و شادی و امنیت و موفقیت است .


چنانچه (ب) بود: بدرستیکه منافغ و سود زیادی خواهد دید و از آنچه او از آن می‌ترسد امنیت پیدا می‌کند.



چناچه (ت) بود: او در معصیت و گناه می افتد و باید از آن کار پرهیز کند.


چنانچه (ث) بود: خوشبختی دنیا وآخرت نصیب وی می گردد.

چنانچه (ج) بود: پس در کاری که قصد کرده در آن منافع و سود فراوانی می‌باشد.

چنانچه (ح) بود: خداوند روزی حلال و پاکی نصیب وی می‌گرداند از آنجائیکه او پیش بینی آنرا نکرده باشد.

چناچه (خ) بود: بدرستی دلالت می‌کند بر اینکه این عمل غیر صالح است و نباید قصد آن کند.

چناچه (د) بود: پس مددی حاصل می‌شود و به سعادت و خوشبختی می‌رسد.

چناچه (ذ) آمد: دشمنان را مقهور و ناراحت خواهد کرد.

چناچه (ر) آمد: پس او بر قوم خود نصرت و برتری می‌یابد.

چنانچه (ز) بود پس او بر خصومت و دشمنی و ترس و تنفر می‌افتد .

چنانچه (س) باشد: خداوند خوشبختی و خیر را نصیب او می‌گرداند.

چنانچه (ش) باشد: پس باید برایش از طرف دشمنان ترسید .

چنانچه (ص) بود: او در شدت و ناراحتی می‌افتد و باید در صدقه دادن عجله کند.

چنانچه (ض) باشد: پس او دارای مال و خیر می‌شود.

چنانچه (ط) آمد: در دنیا و آخرت موفقیت نصیبش می‌گردد.

چنانچه (ظ) آمد: درآن کار رازی که پنهان است آشکار می‌گردد.

چنانچه (ع) آمد: پس در کارش کمک خواهد شد و موفق می‌شود.

چنانچه (غ) بود: در کاری می افتد که باید برایش ترسی از آن کار داشت و باید صدقه بدهد.

چنانچه (ف) بود: خداوند بزرگ حاجتش را برآورده می کند، و همچنین وصالش بعد از دوری و فراق را می‌انجامد.

چنانچه (ق) آمد: پس او خوشبخت و مورد قبول بندگان خدا می‌باشد.

چنانچه (ک) باشد درخصومت ودشمنی می افتد پس باید صدقه بدهد.

چنانچه (ل) باشد: پس او حاجتش برآورده می شود ودشمنان را مقهور می‌کند .

چنانچه (م ) باشد: پس حتماً باید دوری کند از آن کار، زیرا که موجب پشیمانی وی خواهد شد.

چنالنچه (ن) آمد: انجام آن کار خوب است .

چنانچه (و) آمد: مال وثروت نصیب او می شود و به هیچکس محتاج نمی‌شود.

چنانچه (ه)بود: در کارش توقف و تأخیر ایجاد می شود ولی عاقبت کارش به خیر و خوبی می‌انجامد .

چنانچه (ی) بود: مژده خوبی به وی داده می‌شود.