ولادت حضرت معصومه (س).. کتاب عاشوراتاغدیر

                          

                                      اول ذى القعده ولادت کریمه اهل بیت  

                          

                               حضرت فاطمه معصومه علیها السلام 

                

        روشن شده زین عید، جهان تاریک
یا رب بنما ظهور مهدى  نزدیک
در گلشن زهرا  ، گل دیگر بشکفت
شد مولد معصومه ، به احمد  تبریک
 

                                           جلوه گاه تجلى حق

 

ز افق نور دیگرى پیداست

جلوه هاى منورى پیداست

شادى بر هر که بنگرى پیداست

شهد جان را چه شکرى پیداست

یم عصمت چه گوهر آورده

حجت حق چه دختر آورده

از تبار پیمبر آورده

آرى موسى ابن جعفر آورده

شهر قم اشیان آل عباست

حرم دختر ولى خداست

جلوه گاه تجلى حق است

اشرف از طور وادى سیناست

بارگاه جلیل فاطمه است

آنکه نور دو دیده زهراست

آفتاب سپهر فخر و شرف

گل بى خار گلشن طاهاست

عمه اطهر امام جواد

خواهر طاهر امام رضاست

رحمت کردگار بر حرمش

دائما نازل از طریق سماست

استان فرشته دربانش

ملجا خاص و عام و شاه و گداست

دخت باب الحوائج است کزو

حاجت هر نیازمند رواست

سرمه اى از غبار مرقد او

بر مریضان نا امید شفاست

درگهش همچو استان رضاست

باب امید و استجاب دعاست

طوف قبر و زیارت حرمش

ارزوى تمام اهل ولاست

قول من زار فاطمه و جبت

فله الجنه مقصد این ما واست

ان درى را که گفته اند به قم

باز مى گردد از بهشت اینجاست

قبه و بارگاه و ایوانش

برتر از قدس و مسجد الاقصاست

بر سر اهل قم ز لطف خدا

سایه اش همچو سایه طوباست

شهر قم در پناه معصومه

در امان از مصائب دنیاست

هر که در خاک قم رذالت کرد

سر نوشتش به دست باد فناست

شهادت امام جعفرصادق . کتاب عاشوراتاغدیر

 

25 شوال

 

شهادت رئیس مذهب تشیع

 

حضرت امام جعفرصادق (ع)

 

 

حسرت گرفته بازحصارمدینه را

 

غم تیره کرده است دیارمدینه را

 

داغ عزای حضرت صادق فکنده باز

 

بااشک وآه ما. سروکارمدینه را.

-

قایق شکسته

 

ای مهرتو بهترین علایق

 

جانها به زیارت تو شایق

 

مارانبود به جزخیالت

 

یاری خوش وهمدمی موافق

 

بیماری روح رادوانیست

 

جزمهرتوای طبیب حاذق

 

ای نورجمال کبریائی

 

ای نورتوزینت مشارق

 

روزی که دمید نورخلقت

 

رخسارتوبود صبح صادق

 

ازجلوه توتبارک الله

 

فرمود به خلقت توخالق

 

حسن توخود ازجمال زهراست

 

ای زاده بهترین خلایق

 

برتخت کمال وتاج عصمت

 

اخرکه بود بجز تو لایق

 

تفسیرکمال ایزدی بود

 

گفتارتوای امام صادق

 

باشد  سخن توجاودانی

 

بوده است چوباعمل مطابق

 

افسوس شدی شهید آخر

 

ازحیله ناکسی منافق

 

ازداغ توشد جهان عزادار

 

زیرابه توعالمی است عاشق

 

ماتم زده ایم وغم چودریاست

 

دلها همه چون شکسته قایق

 

آندم که"  حسان " فکر یاریم

 

ما راست زبهترین دقایق 

 

پائیز درزندان . اخوان ثالث

 

مهدی اخوان ثالث

 

پائیز درزندان

 

 

Image

 

 

من این پاییز در زندان ....

 

درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم
جهان، گو، بی صفا شو ، من صفای دیگری دارم
اسیرانیم و با خوف و رجا درگیر، اما باز
درین خوف و رجا من دل به جای دیگری دارم
درین شهر ِ پر از جنجال و غوغایی ، از آن شادم
 که با خیل ِ غمش خلوتسرای دیگری دارم
پسندم مرغ ِ حق را ، لیک با حقگویی و عزلت
من اندر انزوای خود ، نوای دیگری دارم
شنیدم ماجرای هر کسی ، نازم به عشق خود
که شیرین تر ز هر کس ، ماجرای دیگری دارم
اگر روزم پریشان شد ، فدای تاری از زلفش
که هر شب با خیالش خوابهای دیگری دارم
من این زندان به جرم ِ مرد بودن می کشم، ای عشق
خطا نسلم اگر جز این خطای دیگری دارم
اگر چه زندگی در این خراب آباد زندان است-
- و من هر لحظه در خود تنگنای دیگری دارم
سزایم نیست این زندان و حرمانهای بعد از آن
جهان گر عشق دریابد، جزای دیگری دارم
 صباحی چند از صیف و شتا هم گرچه در بندم
ولی پاییز را در دل ، عزای دیگری دارم
 غمین باغ ِ مرا باشد بهار ِ راستین : پاییز
گه با این فصل ، من سر ّ و صفای دیگری دارم
من این پاییز در زندان ، به یاد باغ و بستانها
سرود ِ دیگر و شعر و غنای دیگری دارم
هزاران را بهاران در فغان آرد ، مرا پاییز
که هر روز و شبش حال و هوای دیگری دارم
چو گرید های های ابر ِ خزان ، شب ، بر سر ِ زندان
 به کنج ِ دخمه من هم های های دیگری دارم
عجایب شهر ِ پر شوری ست ، این قصر ِ قجر، من نیز
درین شهر ِ عجایب، روستای دیگری دارم
دلم سوزد، سری چون در گریبان ِ غمی بینم
برای هر دلی ، جوش و جلای دیگری دارم
 چو بینم موج ِ خون و خشم ِ دلها ، می بَرَم از یاد
 که در خون غرقه ، خود خشم آشنای دیگری داری
چرا ؟ یا چون نباید گفت ؟ گویم ، هر چه باداباد!
که من در کارها چون و چرای دیگری دارم
به جان بیزار ازین عقل ِ زبونم ، ای جنون، گُل کن
که سودا و سَرِ زنجیرهای دیگری دارم
 بهایی نیست پیش ِ من نه آن مُس را نه این بَه را
 که من با نقد ِ مَزدُشتَم، بهای دیگری دارم
دروغ است آن خبرهایی که در گوش تو خواندستند
حقیقت را خبر از مبتدای دیگری دارم
خدای ساده لوحان را نماز و روزه بفریبد
ولیکن من برای خود ، خدای دیگری دارم
 ریا و رشوه نفریبد ، اهورای مرا ، آری
خدای زیرک بی اعتنای ِ دیگری دارم
بسی دیدم " ظلمنا " خوی ِ مسکین " ربنا" گویان
من ما با اهورایم ، دعای دیگری دارم
ز "قانون" عرب درمان مجو ، دریاب اشاراتم
نجات ِ قوم خود را من " شفای " دیگری دارم
بَرَد تا ساحل ِ مقصودت ، از این سهمگین غرقاب
که حیران کشتیت را ناخدای دیگری دارم
 ز خاک ِ تیره برخیزی ، همه کارت شود چون زر
من از بهر ِ وجودت کیمیای دیگری دارم
 تملک شأن ِ انسان وَز نجابت نیست ، بینا شو
 بیا کز بهر چشمت توتیای دیگری دارم
همه عالم به زیر خیمه ای ، بر سفره ای ، با هم
 جز این هم بهر جان تو غذای ِ دیگری دارم
محبت برترین آئین ، رضا عقد است در پیوند
من این پیمان ز پیر ِ پارسای دیگری دارم
بهین آزادگر مزدشت میوه ی مزدک و زردشت
که عالم را ز پیغامش رهای ِ دیگری دارم
 شعورِ زنده این گوید ، شعار زندگی این است
امید ! اما برای شعر ، رای دیگری دارم
 سنایی در جنان نو شد ، به یادم ز آن طهوری می
که بیند مستم و در جان سنای دیگری دارم
 سلامم می کند ناصر ، که بیند در سخن امروز
 چنین نصرٌ من اللهی لوای دیگری دارم
مرا در سر همان شور است و در خاطر همان غوغا
فغان هر چند در فصل و فضای دیگری دارم
 نصیبم لاجرم باشد ، همان آزار و حرمانها
 همان نسج است کز آن من قبای دیگیر دارم
سیاست دان شناسد کز چه رو من نیز چون مسعود
 هر از گاهی مکان در قصر و نای دیگری دارم
 سیاست دان نکو داند که زندان و سیاست چیست
 اگرچ این بار تهمت ز افترای دیگری دارم
چه باید کرد ؟ سهم این است ، و من هم با سخن باری
 زمان را هر زمان ذ َمّ و هجای دیگری دارم
جواب ِ های باشد هوی - می گوید مثل - و این پند
من از کوه ِ جهان با هوی و های دیگری دارم 
 

بزرگداشت شهریار.

 

  27 شهریور روزدرگذشت استاد شهریار وبزرگداشت اواست . بهمین مناسبت شعر بسیار بااحساس و زیبائی راازاین شاعر بزرگ می آوریم و سپس به زندگی اومی پردازیم . 

 

                      

 

مادری بود ودختروپسری

پسرک ازمی محبت مست

دختر ازغصه پدرمسلول

پدرش تازه رفته بود ازدست

یک شب آهسته باکنایه طبیب

گفت بامادر . این نخواهد رست

ماه دیگر که ازسموم خزان

برگهارابودبه خاک نشست

صبری ای باغبان که برگ امید

خواهد ازشاخه حیات گسست

پسراینحال رامگر دریافت

بنگر اینجا چه مایه رقت هست

صبح فردا دو دست کوچک طفل

برگهارابه شاخه ها می بست .

 

زندگینامه استاد شهریار

شنبه 17 شهریور1386

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

        استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار فرزند حاج میر آقا خشکنابی که خود از اهل ادب بود در تبریز چشم به جهان گشود. شهریار متقارن انقلاب مشروطیت بود و بین سالهای (1283-1285) در روستای خشکناب نزدیک بخش قره چمن متولّد گردید. کریم  الطبع و با ایمان بود وی در سال 1313 در قم بدرود حیات گفت. محمد حسین تحصیل را در مکتب خانه قریه زادگاهش با گلستان سعدی، نصاب قرآن و حافظ آغاز کرد و نخستین مربی او مادرش و سپس مرحوم امیر خیزی بود.

        تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دار الفنون تهران به پایان رساند. در سال 1303 شمسی وارد مدرسه طب شد تا آخرین سال پزشکی را با هر مشقّتی که داشت سپری کرد و در بیمارستان دوره انترنتی را می گذراند که به سبب پیشامد های عاطفی و عشقی از ادامه تحصیل منصرف شد و کمی قبل از اخذ مدرک دکتری، پزشکی را رها کرد و به خدمات دولتی پرداخت. به قول خود شهریار این شکست، و ناکامی عشق، موهبت الهی بود که از عشق مجازی به عشق حقیقی و معنوی می رسید. در اوایل جوانی و آغاز شاعری، بهجت و پس از سال 1300 که به تهران رفت (شیوا) تخلص می کرد ولی به انگیزه ارادت قلبی و ایمانی که از همان کودکی به خواجه شیراز داشت، برای یافتن تخلص بهتری وضو گرفت نیت کرد و دوباره از دیوان حافظ تفعل زد که هر دوبار کلمه شهریار آمد و چه تناسبی داشت با غریبی او و نیت تقاضای تخلص از خواجه:

غم غریبــــی و محنــت چو بر نمـــی تابــم

روم به شــــهر خود و شــــهریار خود باشــــم

دوام عمراو زملک اوبخواه زلطف حق حافظ

که چرخ این سکه دولت به نام شهریار زدند

هر چند خود نیتی درویشانه کرده بود و تخلصی (خاکسارانه) می خواست ولی به احترام حافظ تخلص شهریار را پذیرفت شهریار شاعری مومن و مسلمان بود. خصوصیات  بارز  او رقت قلب و حساسیت  بالا، فروتنی  و درویشی که  مسلک همیشگی وی بود مهمان دوستی و مهمان نوازی، اخلاص و صمیمیت بویژه با دوستان واقعی علاقه مفرط به تمامی هنر ها به خصوص شعر، موسیقی، و خوشنویسی بود. او خط نسـخ و نــسـتعلیق و بویژه خط تحریر را خوب می نوشت در جوانی سه تار می زد و آنطور نیکو می نواخت که اشک استاد، ابوالحسـن صبا را جاری می کرد و برای ساز خود می سرود.

نالد به حال زار من امشب سه تار من

این مایـه تســـــلــی شـــبهای تار مــن

        پس از مدتی برای همیشه سه تار  را هم کنار گذاشت خاطرات کودکی و نوجوانی شهریار بیشتر در منظومه های حیدر بابا شاهکار کم نظیر ترکی، هدیان دلن مومیایی و افسانه شب، مندرج است و با خواندن آنها می توان دور نمای کودکی و نوجوانی او را کم و بیش مجســــّم کرد. تلخ ترین خاطره زندگی شهریار مرگ مادر است که در تاریخ 31 تیر ماه 1333 اتفاق افتاده و شاهکار خوب و به یاد ماندنی ای وای مادرم یادگار آن دوران است مادرش نیز همچون پدر در قم دفن شد. از سال 1310 تا 1314 در اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد. در نیشابور به خدمت نقّاش بزرگ کمال الملک رسید و آن مثنوی زیبا و معروف را برای وی سرود. در مشهد نیز همدم و معاصر استاد فرخ خراسانی، گلشن آزادی، نوید و دیگر شاعران گران مایه از آن خطه پربرکت بود در سال 1315 شمسی به تهران منتقل شد و مدتی در شهرداری و پیشه و هنر و سپس در بانک کشاورزی به کار پرداخت. چند سالی در عوالم درویشی سیر کرد. سرانجام  به زادگاه  اصلی خود تبریز  بازگشت  و تا زمان  بازنشستگی در

بانک کشاورزی تبریز خدمت کرد عاقبت پس از 83 سال زندگی شاعرانه پربار و باافتخارروح این شاعر بزرگ در 27 شهریور ماه 1367 به ملکوت اعلی پیوست و جسمش در مقبره الشعرای تبریزکه مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان آن دیار ارجمند است به خاک سپرده شد به مناسبت اولین سالگرد درگذشت او وزارت پست وتلگراف در سری تمبرهای ایرانی تصویر شهریار و مقبرهالشعرای تبریز را به همراه شعر معروف (علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را) به خط شکسته نستعلیق انتشار داد همچنین کتاب یادنامه شهریار به خط خوشـنویسان اصفهان و مجموعه مفصل دیگری به نام سوگنامه و یادواره فارسی و ترکی شهریار از سوی کتاب فروشی ارگ تبریز منتشر گردید.

         شهریار هر چند به شاعری غزلسرا شهرت یافته و این خود حقیقتی است انکار نا پذیر ولی او مرکب اندیشه شاعرانه خود را در میدانهای مختلف شعری به جولان در آورده و تا سرزمینهای دور دست و ناشناخته احساس و تخیل تاخته و شاهکارهای جاودانه ای با تصاویری زیبا و تأثیری گیرا و ژرف پدید آورده است که هر کدام در تاریخ ادبیات این مرزوبوم ثبت شده و ماندنی است از قصیده و قطعه و مثنوی و رباعی گرفته تا منظومه ها و حتی قالبهای تازه و نو و به اصطلاح نیمایی آثاری دلپذیر و لطیف و استوار بوجود آورده است که همواره بر تارک ادب معاصر می درخشد و غزل که محور سخن ماست و پایه و اساس این دفتر، پر از سوز و شیفتگی حال مخصوص و لبریز از وجد و شور است عشق و شیدایی دوران جوانی شور و حال عاشقانه، رقت احساسات، سخنان آتشین، مضامین بکر و لطیف و سوختگی ویژه ای که ذاتی اوست بیشتر در غزلیاتش متجلی است.

        غزل شهریار مشهور خاص و عام است. و برخی از ابیاتش بصورت امثال سایره در آمده و بر زبانهای جاری، بر دلها نقش و همواره زبان دل و بیان حال عشاق دلسوخته بوده و هست. هر چند برخی از محققان متأخر تقسیم بندی سبکهای شعر فارسی را از دیدگاه متقدمین به شیوه های خراسانی، عراقی، هندی صحیح نمی دانند و هنوز کتابی جامع و منطقی درباره سبکهای شعر فارسی تدوین نشده است، با این وصف و طبق معمول می توان گفت که سبک شعری شهریار در اشعار کلاسیک، عراقی یا سعدی بویژه شیوه حافظ است. گهگاه برخی از ابیات غزلهایش از لطافت، باریک اندیشی، تشبیه، استعاره و ارسال مثلهای سبک هندی چاشنی می گیرد.

        اینها همه صورت ظاهری کار اوست و در باطن سبک شهریار مخصوص به خود اوست و سخنش سخن دل است و از عمق جان و روح بسیار حساس و پرشور او مایه می گیرد. بیشتر مضامین و تابلوهای توصیفی و قطعات تازه، خلق، ابداع و ابتکار خود شاعر است نه تکراری و کلیشه ای چرا که او: (عاریت از کسی نپذیرفته است.)، آنچه دلش گفت بگو گفته است در پاره ای از اشعارش گاهی کلمات، ترکیبات و اصطلاحات مردم کوچه و بازار را آگاهانه در اشعارش می آورد و منظور اصلی او از این هنر نمایی، پیوند عمیق تر با مردم و نیز بردن شعر به میان توده های عظیم افراد عادی در بعدی وسیعتر است و در این راه هر چند برخی از ادبا به او خرده می گیرند، موفق است.

        استاد دانشمند دکتر منوچهر مرتضوی در مقدمه (حیدر بابا سلام) با جملاتی زیبا و مجمل چکیده افکار، سبک و شگرد کار شهریار را بخوبی نشان داده است و هنر بزرگ او را به حق و شایسـته در این چهار زمینه می داند:

1.       غزلهای از دل برآمده لاجرم بر دل نشیند او (که نمونه های فراوان آنها را گزیده آن می خوانیم.)

2.       ابداع تابلوهای رنگین و توصیفی مثل تخت جمشید، مولانا در خانقا شمس، زیارت کمال الملک.

3.       خلق و ابداع آثار عاطفی پر احساس مانند: ای وای مادرم، حیدر بابا، پیام به انیشتین، صبا می میرد، کودک و خزان، دختر گل فروش.

4.       انتخاب و استخدام لغات و تعبیرات عامیانه و پیاده کردن، آنها در شعر که این مهم در غزلها، قصاید و هم در شاهکار کم نظیر، (حیدر بابا) کاملاً مشهور است. لطف و دقت و زیبایی این منظومه را ترک زبانها بهتر از هر کس دیگر با تمام وجود درک و احساس می کنند این شعر معروف بارها به چاپ رسیده و به چند زبان خارجی ترجمه شده است.

         شاید بتوان بطور خلاصه و فشرده گفت: (حیدر بابا نام کوهی است نزدیک زادگاه شاعر) و این شعر درد و دلی است شاعرانه با همین کوه. در قسمت اول شعر بشتر خاطرات کودکی شاعر نقاشی و تصویر شده است در قسمت دوم، فرزند نامدار کوه شهریار شاعر معروف از غربتی چندین ساله باز می گردد ولی هر چه جست و جو می کند، اثری از دوران کودکی خود نمی بیند  و مجبور است به خاطره های آن دوران دل خوش کند.

آثار شهریار

        اشعارش متنوع و در بردارنده انواع شعر و قالبهای گوناگون است و تا به حال به صورتهای مختلف منتشرشده است نخســــتین دفتـــر شــــــعر او در سالهای (1310-1308)، شمسی با مقدمه های استاد بهار، سعید نفیسی، پژمان بختیاری از سوی کتابخانه خیام و آخرین مجموعه شعرش پس از در گذشت وی (در تابستان 1369) بعنوان جلد سوم دیوان شهریار شامل اشعار منتشر نشده از سوی انتشارات رسالت تبریز در پانصد صفحه انتشار یافت. سپس کلیه اشعار وی در یک مجموعه چهار جلدی توسط انتشارات زرین به چاپ رسید. طبق شمارشی که از کلیات اشعارش به عمل آمده، دیوان های مختلف او شامل بیست هزار و شصت بیت شعر سنتی و حدود15 منظومه و شعر آزاد در قالبهای تازه است.

توضیح : زندگینامه از سایت ؛ پارستین ؛ گرفته شده است .