مشاعره 160


مشاعره 160

دل سنگین مرا اشک تو آورده به راه

سنگ راسیل تواند به ره دریا برد

لاادری

=

دل سوخت تمام وازغم وآهی نکشیدیم

آتش چو برافروخته شد دود ندارد

فرید کاتب

=

دل سو دازده اندرطلب دانه وآب

شد چومرغی  که رها یک نفس ازدام نشد

علی اکبرمشیرسلیمی

=

دل شکستن هنری نیست به دست آر دلی

تاتوانی که بگوئی هنر  آموختــــــــــــه ام

محیط قمی

=

مرغ دلم طایری است قدسی عرش آشیان

ازقفس تن ملول سیرشده ازجهان

منسوب به حافظ

=

نزدیک شد که خانه عمرم شود خراب

رحمی بکن وگرنه خراب است کارمن

هلالی جغتائی

=

نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ

چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

حافظ

=

دل شکسته بدست آر کزریاض جهان

هیمشه سبز صنوبربه اعتباردل است

صائب

=

تاچند دهی پندم ناصح به شب هجران

آرام نگیرد دل بی روی دلارائی

فروغی بسطامی

=

یادایام جوانی جگرم خون می کرد

خوب شد پیر شدم کم کم ونسیان آمد

ایرج میرزا

=

گردآوری :  م .الف زائر


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد