مشاعره 108
دروطن گرمی شدی هرکس به آسانی عزیز
کی زآغوش پدریوسف به زندان آمــــــــدی
صائب تبریزی
=
یک جهان برهم زدم وزجمله بگزیدم تورا
من چه می کردم به عالم گرنمی دیدم تورا؟
فیاض لاهیجی
=
آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک
فکرویران شدن خانه صیاد کنیـــــــــــد
ملک الشعراء بهار
=
دروگرزمان است وما چون گیـــــــــــــا
همانش نبیره همانش نیـــــــــــــــا
فردوسی
=
آشیانی دیدم ازهم ریخته
یادم آمد ازسرای خویشتن
طبیب اصفهانی
=
نخل بند چمن حسن تو بر قدرت خویش
آفرین کرد چو نخل قددلجوی تو ساخت
محتشم کاشانی
=
تورابرای وفای تو دوست می دارم
وگرنه دلبر پیمان شکن فراوان است
معینی کرمانشاهی
=
تورابه آینه داران چه التفات بود
چنین که شیفته حسن خویشتن باشی
هوشنگ ابتهاج
=
یک جهان دل راپریشان ساختن انصاف نیست
شانه درآن زلف خم درخم نمی باید زدن
صائب تبریزی
=
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که ازمصاحب ناجنس احتراز کنیــــــــــد
حافظ
=
گردآوری : م.الف زائر
ارسال مطلب سریع بدون عضویت در سایت بزرگ ادب ی
ناب سرایان
پس از وارد شدن کافیست روی ارسال مستقیم مطلب کلیک کنید
www.naabsora.ir
بازدید روزانه 8000 نفر
اهداایمیل رایگان به شما
با 800 عضو شاعر
بخش مشاعره سایت مسئول می خواهد