مشاعره 243


مشاعره 243


معلم جزتوشوخی راندانست 

بجز درس وفا تعلیم کردن 

جامی 

=

نقدحیرتخانه هستی صدائی بیش نیست 

ای عدم نامی به دست آورده ای موجود باش

بیدل 

=

شبنم آسا همه تن دیده ی گریان کردم

چون به گلگشت سراپای تو طناز آیم 

واعظ قزوینی 

=

معلم گوئیا امروز درس عشق می گوید

که در فریاد می بینیم  طفلان رابه مکتب ها

هلالی جغتائی 

=

آنقدر درقفس هجر تو مغموم نشستم 

تاکه ازدست غمت ریخت  همه بال  وپرمن 

مهدی سهیلی 

=

نقد هردوعالم راباختم به یک دیدن 

طرز بازیم بنگر , شیوه ی قمارم بین 

فروغی بسطامی

=

نقش پای رفتگان هموارسازد راه را

مرگ راداغ  عزیزان من آسان کرده است 

صائب 

=

تنهانه کاسه ی سر ما کوزه می شود

این کاسه کوزه برسر دنیا شکسته است

صابرهمدانی 

=

تنهانه من که زاهد هفتاد ساله را

مست ازحرم به قصد قدح نوشی آورد

محمدعلی صغیر

=

دانه ی بیچاره بودم زیرخاک

دانه رادردانه کردی عاقبت 

مولوی 

=

گرد آور ی : م .الف زائر


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد