مشاعره 200


مشاعره 200


دوست دارم که کَسَت دوست ندارد جزمن

حیف باشدکه تودرخاطر اغیارآئی

سعدی

=

یارب این شمع دل افروز زکاشانه کیست

که مغیلان طریقش گل ونسرین من است

حافظ

=

تاکه روزی به عیادت قدمی رنجه کنی

بهدعاخواسته هردلشده بیماری را

عمادفقیه کرمانی

=

آن دست وآن زبان  که دراونیست نفع خلق

جزچون زبان سوسن و دست چنارنیست

سنائی

=

تاکه سرانگشت تاک کرد خزان فندقی

کردچمن پرنگار پنجه دست چنار

خاقانی

=

رسید یاردلاوقت آه می گذرد

به هوش باش که عمر نگاه می گذرد

سلطانعلی بیک

=

دوست گر زخم ز ند جای شکایت نبود

کانچه رادوست پسندیده , پسند است مرا

شباب کرمانشاهی

=

آن دشمنی که دوست نگردد  دل من است

آن عقده ای که حل نشود مشکل من است

پژمان بختیاری

=

تاکه مراشیرغمت صیدکرد

جزکه همین شیرشکاریم نیست

مولوی

=

تاکه نقش اسم اعظم زیب خاتم شد مرا

اژدهای نفس افسونکارافسون من است

حسن سخنوریزدی

=

گردآوری :  م .الف زائر





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد