مشاعره 175


مشاعره 175

تارهائی دلم زغم توبیا

شادخواهی اگر دلم , تو بیا

فروغی بسطامی

=

آنچنان گرم است بازار مکافات عمل

چشم اگر بینا بود هرروز روزمحشراست

صائب

=

تارهای سرزلف تو چو پیوست به هم

داداسباب پریشانی ما دست به هم

میرزاعباس آبیک

=

مرنجان دلم راکه این مرغ وحشی

زبامی که برخاست مشکل نشیند

طلعت اصفهانی

=

دلم هرلحظه ازداغی به داغ دیگرآویزد

چوبیماری که گرداند زتاب دردبالین را

صائب

=

آنچنان مرغ دلم درتب وتاب وشرراست

که هماوازه او مرغ حزین سحر است

علیرضاتبریزی

=

تاریا رونق بازارهنر می شکنـــــــــــد

سقف ما گنبدبی سقف وستون خواهد شد

شهر آشوب

=

دلم هوای جنون کرده زلف یارکجاست؟

هوای حق به سرمن زدست دارکجاست ؟

کمال اجتماعی (گلبانگ )

=

تازمردم رخ چون ماه نهان کردی ماه

اشکارآمد و خودرابه جهان رسواکرد

سرتیپ سرود

=

دل می رود ازسینه من گاه به گاهی

چون طفل پدرمرده افتاده به راهی

سروش گیلانی

=

گردآوری : م .الف زائر


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد