مشاعره 174


مشاعره 174


تادهان ورخ تورادیدند

غنچه دل تنگ وارغوان خجل است

اوحدی مراغه ای

=

تارازعشق ما به تمامی بیان شود

باآب دیده آتش دل ائتلاف کرد

قیصرامین پور

=

دل من حال مرغ آشیان گم کرده رادارد

که دنیا درنگاهش خسته وبیگانه می آید

عطا مهاجرانی

=

دل من دشمن من کرده به من جانان را

 خون شود دل که نهادم به سردل جان را

رفیق اصفهانی

=

آن چنان کزنوردانش جان د انا روشن است

ازحضور دوستداران محف ما روشن است

پارسا تویسرکانی

=

تارزلف افتاده بررخسارجانان من است

یامگردرروی آتش رشته جان من است

شجاعی مشهدی

=

تارسرزلفت زگرفتاری دلها

صدبارسراسیمه درآغوش تو افتاد

فروغی بسطامی

=

دل من رای تو دارد سرسودای تو دارد

رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد

مولوی

=

دل منزل تست ورنه روزی صدبار

درپیش تو چون سپند می سوختمی

ابوسعید ابوالخیر

=

یاد گار جگر سوخته مجنون است

لا له ای چند که ازدامن صحرابر خاست

صائب تبریزی

=

گردآوری : . م .الف زائر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد