مشاعره 146
دل تاگریزپاست به سامان نمی رسد
جان تادراین تن است به جانان نمی رسد
عبدالعلی نگارنده
=
دلت به حال دلم سوخت سنگدل یارا
که نرم کرد دل سخت تر زخارا را
صحبت لاری
=
آمدی ازدرمن باچه زبان شکرکنم
که درخانه این بی سروبیپازده ای
پیداهمدانی
=
یوسف ازغیرت آن نرگس نیلوفررنگ
رفت تامصر که درنیل زند پیراهن
صائب
=
نرگس مست توراه دل هشیاران زد
خفته رابین که چسان برصف بیداران زد
فروغی بسطامی
=
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که درچمن همه گلبانگ عاشقانه توست
حافظ
=
تابه رویت نظر افکندم من
پبش پای تو سرافکندم من
یوسف بخشی خوانساری
=
نرگس مست تو گر باده چنین پیماید
نیست ممکن که زمجلس برود هشیاری
خواجوی کرمانی
=
یوسف عشق که دل درطلبش می گردید
به یکی جلوه دلم برد وخریدارم کـــــــرد
غلامحسین وفائی
=
دلت گربه راه خطامایل است
تورادشمن اندرجهان خود دل است
فردوسی
=
گردآوری : م .الف زائر