مشاعره 104


مشاعره 104


توحاکمی و مراسربرآستانه توست

مکن خرابی  ملک دلم که خانه توست

عماد فقیه کرمانی

=

توحکیمی , تو عظیمی , تو کریمی تورحیمی

تونماینده فضلی تو سزاوار سنائــــــــــــــی

سنائی

=

یعقوب زمانم من ودرخلوت شبها

گریم ز غم یوسف افتاد ه به چاهی

مهدی سهیلی

=

یعقوب نکرد ازغم نادیدن یوسف

این گریه که دورازلب خندان توکردم

اسیری اصفهانی

=

مدتی چون غنچه درخون جگر پیجیده ام

تادراین جلزارچون گل یک دهن خندیده ام

صائب تبریزی

=

مدتی شدکه زدیدارتو ای جان دورم

خارخشکم که زیاران بهاران دورم

سرشک خراسانی

=

مدتی کش مکش افتادمیان من ودل

تاشد ازپرده برون راز نهان من ودل

ابوتراب جلی

=

لاله نبود کز کناربیستون سر می زند

دست خون آلود فرهاد است برسرمی زند

نجاتی

=

در نگاه خاموشت  رازدل هویدانیست

ازبر ون این مینا رنگ باده پیدانیست

ابوالحسن ورزی

=

توخواستی که پریشان کنی مراورنه

به هم نمی زدی آن زلف پرشکن ای دوست

دکترنصرت الله کاسمی

=

گردآوری : م.الف زائر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد