مشاعره 90
نبیند چوتو نیز گردان سپهر
به رزم وبه بزم و به رای وبه چهر
فردوسی
=
رحمت نکند بردل بیچاره فرهاد
آن کس که سخن گفتن شیرین نشنیده ست
سعدی
=
تنهانه جاری است مراخون دل زچشم
برهرکه دل سپردهمین ماجرا رود
وصال شیرازی
=
درگذرگاهی که غوغامی کند سیلاب مرگ
باخیال زندگی پریشان می کنم
ابوالحسن ورزی
=
محفل افروزیم اما ازچراغ دیگران
جان وتن سوزیم لیک ازدرد داغ دیگران
عبدالمجید اوحدی
=
نبینی که درگرمی افتاب
حرام است برزیر ه جز زیره آب
نظامی
=
باآن که هست خلوت وصل تو بی رقیب
شرم تو باهزارنگهبان برابراست
صائب
=
تنها نه کاسه سرماکوزه می شود
این کاسه کوزه برسردنیا شکسته است
صابرهمدانی
=
تنهانه من که ز اهد هفتاد ساله را
مست ازحرم به عزم قدح نوشی آورد
محمدعلی صغیر
=
درگردنت ازهرسو پیچیده غمی گیسو
تادرشب سرگرد ان هر سو بکشانندت
هوشنگ ابتهاج ( سایه )
=
گردآوری : م.الف زائر