مشاعره 85
محراب ابرویت بنما تاسحرگهی
دست دعا برآرم ودرگردن آرمت
حافظ
=
تن خوبه قفس دارد,جان زاده پروازاست
آن ماهی تنگ آب , وین ماهی دریائی ست
محمدعلی بهمنی
=
تندخویان رانباشد جزکدورت حاصلی
نیست درکف غیرخاک ازتندی خود بادرا
واعظ قزوینی
=
آسوده خاطران جمن را چه آگهی
ازناله ای که مرغ گرفتارمی کند
راهب نائینی
=
درقبول زندگانی اختیارازمن نبود
من دراین وحشت سرابی اختیارافتاده ام
ابوالحسن ورزی
=
محراب رابه میکده ره یافتم چو دوش
زاهد ردا فکند زمستی به مفرشم
لعبت والا
=
محرم برِاو غیر ومن ازساده دلی ها
دلشادکه راهی به حریم حرمش نیست
طایرشیرازی
=
تن زهم پاشیدوفکر پوشش آن می کنی؟
ریش جوگندم شد و اندیشه نان می کنی
واعظ قزوینی
=
یارهگذر مورچگان است به گلبرگ
یابرسمن تازه بنفشه بدمیدست
امیرمعزی
=
تن سپردم به کف سیل حوادث مگر آخر
موج لطفی بردم جانب دریای محبت
دکترحسن تاج بخش
=
گردآوری : م .الف زائر