مشاعره 82


مشاعره 82


نبردصرفه  یقین روز جزا ای زاهد

زهدفاش توزمی خوردن پنهانی ما

صغیراصفهانی

=

آسمان گومفروش این عظمت کاندرعشق

خرمن مه به جوی , خوشه پروین به دوجو

حافظ

=

وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا

پیرشدم نکردازاین رنج وشکنجه بس مرا

شهریار

=

آسمان  یک لحظه بروفق مرادمانگشت

برزمین جزگوشه زندان مقام مانگشت

محیط طباطبائی

=

تلخی محنت ما قصه کوتاهی بود

ماصبورانه کشیدیم ودرازش کردیم

سیدحسن حسینی

=

محتسب ازعاجزی دست سبوی باده بست

بکنشد دستی که دست مردم آزاده بست

صائب تبریزی

=

تماشای دل من کرد ازدور

ازآن درجان آتش اضطراب است

زمان یزدی

=

تمام روز بلبل سربه زیربال می دارد

چمبیند باغبان راصبحدم  درحال گل چیدن

کمال اجتماعی ( گلبانگ )

=

نبردمرغ دلم یک زمان توراازیاد

به هردیارگذ شت و به هردیارنشست

حمیدمصدق

=

تمنای وصالم نیست عشق من مگیرازمن

به دردت خو گرفتم نیستم دربند در مانی

شهریار

=

گردآور ی: م.الف زائر




نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 20:33 http://hamsadehha.blogsky.com/

سلام سلام
.
یکی از دوستان برای تقویت حافظه پیشنهاد داد با خود مشاعره کنم... خداییش هم جالب بود هم سخت بسی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد