مشاعره 81


مشاعره 81


درعشق دگر صحبت شاگردی مانیست

بازیچه طفلان شد م استادیم این است

بیضائی ( ادب )

=

تکیه برتقوی ودانش درطریقت کافری است

رهراو گرصد هنر دارد توکل بایدش

حافظ

=

شاعر, تورا زین خیل بی دردان کسی نشناخت

تومشکلیّ وهرگزت آسان کسی نشناخت 

حسین منزوی

=

تلخ است بی توصبردل غم فزوده را

نتوان چشید داروی ناآزموده را

شاهی سبزواری

=

آسمان پرستاره یاکه  دامان است این

سینه صدپاره گل یاگریبان است این

اسدالله عاطفی

=

نباید که باشد بجز آفرین

که پاکی نژاد  آورد پاک دین

فردوسی

=

نبخشود برحال پروانه شمع

نگه کن که چون سوخت درپیش جمع

سعدی 

=

عارض ازکافور وزلف ازمشک داشت

لعل سیراب ازلبش لب خشک داشت

عطار

=

تلخکامی نبود در شکرستان وصال

نامه آور نگه وبوسه پیام است اینجا

صائب تبریزی

=

آسمان گرزگریبان قمرآورده برون

ازگریبان توخورشید سرآورده برون

صبوحی

=

گردآوری : م.الف زائر




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد