درکنارعلقمه  

 

شعری از مرحوم حاج محمد علامه .

 

تقدیم به همه شهدای راه آزادگی وآزادی وفرزندان  

 

واصحاب مظلوم حسین درهمه عصرها ونسل ها. 

 

 باهم می خوانیم اگر اشکی ازگوشه چشمتان سرازیرشد

 

 بیا د من هم که یادآور این شعرهستم باشید. .

 

م - ا- زائر  

  

 

                    

 

 

درکنارعلقمه سروی زپاافتاده است 

 

یاگلی ازگلشن آل عباافتاده است

 

درزمین پربلای کربلا باشوروآه

 

ناله جانسوز " ادرک یااخا " افتاده است

 

شه سواراسب شد با سربه میدان روی کرد

 

تابه بیند جسم عباسش کجا افتاده است

 

ناگهان ازصدرزین افکند خودرابرزمین

 

دید" بسم الله " ازقر آن جدا افتاده است

 

پاره قران ببوسید وپی اصلش دوید

 

مصحف ناطق کجا یارب زپاافتاده است ؟

 

تاکنارنهرعلقم بوی عباسش کشید

 

دید برخاک سیه صاحب لوا افتاده است

 

کرده دردریای خون ماه بنی هاشم افول

 

گفت " پشت من زهجرانت دوتا افتاده است

 

بهرآبی درجرم طفلان من درانتظار 

 

ازعطش بنگر چه شوری خیمه ها افتاده است  

 

هرچه شه نالید عباسش زلب لب برنداشت

 

دید مرغ روح او سوی سما افتاده است

 

گفت : پس جسم برادر رابرم درخیمه گاه

 

دید هرعضوی زاعضایش جدا افتاده است

 

شه بسوی خیمه شد پای پیاده رهسپار

 

درحرم شه دید افغان ونوا افتاده است

 

جمله می گفتند : سقا . ای پدرجان . دیرکرد

 

برسر عمّوی ما . بابا چه ها افتاده است

 

حال زینب رامگو "علامه " ازشه چون شنید 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد