درمیان پیغمبرها جر جیس .. علی دشتی

 

درمیان پیغمبرها جرجیس ...

 

انتقاد ازمقاله آقای حاج میرزا یحیی دولت آبادی .

 

به قلم علی د شتی

 

ازکتاب : سایه . چاپ سا ل 1326 شمسی

 

درشماره 7 مجله آینده چشمم به این عنوان مصاد ف شد " قاآنی شیرازی – به قلم آقای حاج میرزایحیی  دولت آبادی ". بی اختیار بیادمثل مشهورافتادم که " درمیان پیغمبرها جرجیس را پیداکرده اند " مع ذالک قبل ازسایرمطالب مجله اول این مقاله راخواندم خیال کردم شاید انتقادی است ازاشعارمبتذل واغلاط فراوان واخلاق نامطلوب "حکیم  قاآنی " ولی متاسفانه آقای دولت آبادی هم مثل تمام تذکره نویسان خودرابدون وجود یک الزام معقولی ملزم دیده بودند ازایشان حمایت کرده وهمه چیزاوراخوب بدانند.

بالاخره باید این اصل کهنه وبی فایده از تحریرات وادبیات ما دور بیفتد ونویسندگان مثل محققین اروپائی درنوشتن شرح احوال کسی اسناد بدست آورده خوب راخوب و بد رابد بنویسند. شخص مترجم همانطوریکه هست نشان بدهند ودست ازاین " فرمول های کهنه " که غالبا اینطور شروع می شود" فلانی شاعری بود سخن سنج ودرمید ان فصاحت وبلاغت یکه تاز اخلاق اوحمیده ودرعلوم ادبیه بی نظیر ودرعلوم عقلیه ماهر... الخ " بردارند.

ازاین لحاظ بنده بانتقاد مقاله ـقای دولت آبادی که خودازپیشقدمان معارف وادبیات هستند وبالطبیعه با انتقاد مخالف نیستند می پردازم واین نکته راهم اضافه می کنم که فقط بعضی ازقسمت های مختلفه مقاله هدف انتقاد می شود والا اگر بخواهم موبمو وارد جزئیات شوم خیلی مفصل خواهد گردید.

                                         

۱                                          - معلومات قاآنی                

آقای دولت آبادی مینوسند " درعلوم ادبیه وعقلیه ونقلیه تاآن حدودوبدان ترتیب که معمول زمان بوده است ممارست نموده وبهره وافربرده بحدی که جنبه شاعریش باعظمتی که دارد دون مرتبه سایر فضائل اوشمرده می شود. ". ازاین عبارت هیچ چیزی برمعلومات انسان

افزوده نمی شود یعنی ابدا معلوم نمیشود که قاآنی درعلوم عقلیه چه میدانسته وازعلوم نقلیه چه بهره ای برده وبچه دلیل ایشان جامع المعقول وا لمنقول بوده اند. آثارآقای قاآنی درعلوم عقلیه ونقلیه چیست ؟و دیگرآنکه معلوم نمییود "حدود وترتیب آن زمان "که قاآنی بان درجه رسیده بود چیست ؟ علاوه برهمه اینها جنبه شاعری قاآنی عظمتی ندارد وبرفرض که عظمت داشته باشدوبقول آقای دولت آبادی درقبال سایرفضایل ومعلومات او هیچ است البته دراینصورت  باید "سایر فضایل او" ده برابرجنبه شاعری نمایش داشته باشد.

رویهمرفته این عبارت بیک تعارف و مجامله ازقبیل " فدایت شوم " " بنده حضرتعالی هستم " بیشتر شبیه است تاتحقیق زند گانی عقلی یک شاعر.

درنقاط مختلفه مقاله آقای دولت آبادی اشارات زیادی هست بمعلومات علمی قاآنی که کمتریناثروکوچکترین نمونه ومتوسط ترین دلیلی هم بروجود معلوماتی غیر از" جنبه شاعریش "نشان نداده اند واین ازدوحال خارج نیست یاحقیقتامشارالیه غیر ازشعرگفتن ومعلوماتی که برای شعرگفتن لازم است وآن غالبا عبارت  است ازدانستن لغات و اصطلاحات فراوان راجع باغلب علوم چیزی نمی دانسته و تصورهم میکنیم همین شق صحیح باشدویااینکه معلومات دیگری هم (مطابق دعوی آقای دولت آبادی ) داشته است نلی آقای دولت آبادی ذکرنکرد ه اند درهرصورت نقص موجوداست . زیرادرصورت اول آقای دولت آبادی بدون تحقیق وبحث عقاید مردمان عادیدوره ناصرالدین شاه راکه هرکس خوب شعرمیگفته اوراشخص دانشمندی می دانسته اند بطوررای تحقیقی خودذکرفرموده اند ودرصورت ثانی صرف نظرکردن ازذکر دلائل وآثارجنبه علمی قاآنی واکتفابذکرمعلومات کردن درنظراهل فکروتتبع نقص است .

 

                                           2-اخلاق قاآنی

 

بدیهی است  ذکراحوال هرشاعری مستلزم بحث درمعلومات او. اخلاق وروحیات اووبالاخره قدروقیمت شعروادبیات اوست . آقای دولت آبادی هم این سه نقطه ملاحطه رافراموش نکرده درخصوص قسمت اول چنانکه ملاحظه گردید معتقدهستند قاآنی "درعلوم عقلیه ونقلیه وادبیه بهره وافربرده " و"حتی جنبه شاعریش باعظمی (!)  که دارد دون مرتبه سایرفضائل اوشمرده می شود" ولی دلیلی برای آن ذکر نکرده اند.

 

اما درقسمت اخلاق وروحیات قاآنی

 

آقای دولت آبادی دراین قسمت مثل اینکه موظف بوده اند شاعرراآنطوری که هست جلوه نداده وازحیث اخلاق هم اوراتمجید فرمایند وچون مساله بدرجه ای فاش است وخود آقای دولت آبادی هم اعتراف باخلاق ذمیمه شاعردارند ونمیتوانند آنراپرده پوشی کنند معاذیرازبرای آن تراشیده اند.

دراینکه قاآنی یک شاعرمتملق درباری دروغگوئی بوده است که برای پول شعرمی گفته درمدح اشخاص نالایق وفاسد مبالغه مینموده است شکی نیست. خودآقای دولت آبادی هم بدان اعتراف می فرمایند.

( مجله آینده صفحه  409- 410و 411 )

وبازدراینکه قاآنی یک شخص عیاش فاسد هرزه وبی تقوائی بوده است شبهه ای نیست . صحائف اشعار اوبدین معنی ناطق وخود آقای دولت آبادی نیز بدان اعتراف دارند( مجله آینده صفحه 412سطر14-21)

باوجودهمه اینها . نویسنده محترم شرح احوال قاآنی خودراملزم بدفاع دیده ومعاذیری ذکرمیفرمایندکه احیانا" عذربدتر ازگناه " رابخاطرانسان می آـورد.

مثلا دریکجا میفرمایند"تنها بااین وسیله (یعنی شاعری) میتوانسته است خودرابه ارباب ثروت ونفوذ وبالاخره دربارسلطنت نزدیک نمود باسایش خاطرزندگی نماید"

شاعری که برای نان شعر گوید شاعرنیست گداست .

شاعری که برای خوردن ریزه خان اعیان واشراف شعر گوید قابل تمجید نیست .

بازجای دیگر میفرمایند" مدیحه سرائی ومزاج گوئی آمیخته به مبالغه درمدح وثنای شیوه دیرینه شعری ماست . وعلتش کسب معیشت بوده است " وبرای زیادگرفتن صله برمبالغه واغراق  میافزوده اند.

توضیح نویسنده : گویا آقای دولت آبادی می خواستند ( مجازگوئی ) بنویسند واشتباهاکلمه معمول بین عوام که مجازرامزاج و مزاج رامجاز می گویند  

نگاشته اند.

بازدرجای دیگرمیفرمایند" پس اگر قاآنی به اقتضای زمان د رمدح شاهزادگان واعیان واشراف مملکت درمبالغه گوئیها داد سخن داده است این تقصیررانمیتوان بتمامه درنامه عمل شاعرنوشت .. وناشی ازطبع تملق دوست وتملق سرای زمان بوده که مانند گردوغبارغلیظ برروی آینه طبع نورانی شاعرپیوسته می نشیند وناچاربوده است آنهارابکاربرده روزگارزندگانی خودراادامه داده باشد."

گمان می کنم نان موردن وزنگانی متوسط کردن مستلزم هیچگونه کثافت کاری ودرهم شکستن اصول عفت وتقوی نیست وتصورنمیکنم قاآنی برای تحصیل معاش اینطور شعرمیگفته است بلکه طمع رسیدن به معیشت وسیع ومیل به خوشگذرانی اوراباین راه انداخته است .

ابدااین عذرمتوجه نیست که انسان بگوید من برای اینکه خانه ( پنج هزارتومانی ) داشته باشم  دزدی کردم .

دزدی وقتی معفو است که برای حفظ حیات مرتکب آن شده باشند والانائب حسین کاشانی هم باید درنظرها بی تقصیر باشد زیراآن بیچاره برای داشتن پارک ولوازم عیش وتجمل مطابق مقتضیات زمان مبادرت به راهزنی کرد. همچنانکه قاآنی برای بیشتر صله گرفتن درمدح درباریان فاسد بیشتر مبالغه نموده است وبرای رسیدن به دربارسطنتی وتهیه لوازم زندگانی تافرق درمنجلاب تملق فرورفته است .

این چه عذری است ؟ مگر تمام آنکسانی که مرتکب جنایتهای مدنی واخلاقی میشوند غیرازاین عذردارند وفقط برای زندگانی تلاش کرده اند؟ ماآنهارا فقط ازاین جهت مقصر میدانیم . که تلاش بری کسب معاش وجنگ وزندگانی حدودی داردکه شرایع آسمانی وقوانین مدنی واصول اخلاقی آنرامعین کرده است وهرکسی ازآن تخطی کند مقصراست .

درینصورت دیگرنباید قاآنی راشاعر گفت بلکه کاسبی است که سرمایه آن قطارکردن الفاظ ومبالغه گوئی وتملق گفتن است .

ازجمله دلایلی که آقای دولت آبادی آنرامجوزروش واخلاق قاآنی ذکرفرموده اند اینست که سایرشعراءهم این رویه راداشته اند.

 

اولا دلیل نقضی که شایع ترین اقسام استدلال است درایران یک دلیل مقنع وکافی نیست. سایرین هم بدکردند . بدی سایرین قلم عفو برخطایای اخلاقی قاآنی نمی کند. تملق ودروغ وستایش ظلمه فاسدوتمجید قبایح فی حد ذاته قبیح وقبح آن عقلی است . اگرفرض کنیم تمام افراد ملتی باین صفات متصف باشند همه افردگناهکارومستوجب نکوهش هستند.

ثانیا : همه شعرااین طورنبودند واگر هم مدحی گفته اند رویه اعتدال راازدست  

نداده اندوممدوح آنهانیز اندکی شایستگی داشته است . فردوسی . سعدی . حافظ . خیام . سنائی . ناصرخسرو. نظامی درتمام دیوان این شعرایک سطر ازتملق ها ومبالغه هائی که سراسردیوان قاآنی راسیاه کرده است دیده نمیشود شاعر حقیقی اینها هستندکه شعرتراوش روح آنهابوده وبرای " نزدیگ شدن به دربارسلطنت " شعر نسروده اند.

دردیوان منوچهری ومسعود سعد سلمان وفرخی سیستانی که قصاید مدح موجوداست آیانظایراغراقات ومجازگوئی های قاآنی دیده میشودوبالاخره ممدوح آنها حاج میرزااقاسی ومهد علیااست .

ثالثا: اگر اساتید سلف بمدح وستایش ارباب نفوذ پرداخته اند اقلا لطایف ادبی ازخود باقی گذاشته ونمونه هائی ازفصاحت وبلاغت زبان فارسی وتشبیهات بدیع دردواوین آنهابقدری هست که کفاره گناهان آنهامحسوب شودولی قاآنی ازاین مزیت هاهم محروم است .

رابعا: درزمان خود قاآنی نیز شعرائی بودهاندکه پیرامون مدح وتملق ودروغ ومداهنه نمی گشتند آیامقتضیات زمان فقط به آقای قاآنی فشارآورده بود نه به شیبانی که دیوان او پراست از نصایح واندرزومناعت طبع وبدبینی نسبت باوضاع !

یکی دیگر از اخلاق نکوهیده قاآنی که آقای  دولت آبادی بااعتراف بدان میخواستند آنرانیز ندیده انگاشته وازنظربپوشانند عیاشی وهرزگی شاعراست که آقای دولت آبادی میفرمایند" اگرشخص بی اطلاعی باثارادبی این شخص نظرکند اوراشخصی دارای اخلاق نکوهیده وعملیات ناپسندیده تصور مینمایدو گمان میکند ( خبریقین می کند). اوتمام وقت خودرابلهو ولعب وعیش وطرب می گذرانیده است ودرصورتیکه ازمعاشرین اوغیراین شنیده شده است واگر بواسطه معارت بادرباریان فاسد العمل ویاباقتضای طبیعت گاهی مختصر ارتکابی داشته بحدی نبوده است که بتوان اینگونه نسبتهاراباو داد..."

اولاچراآقثای دولت ابادی میفرمایند" اگر شخص بی اطلاعی " خبرهرشخصی ( چه بااطلاع وچه بی اطلاع " که بصحائف شعراین مرحوم نگاه کند حس می کندکه شاعریک رند قلاش هرزه وفاسدی بوده است وهیچ دلیلی بهترازشعر شاعرواعترافات خود اوکاف ازاخلاق اونیست . شعرشاعر آینه روح او ومظهر فکروروحیات اوست . خودشاعرمی گوید

من شرب میخورم . قماربازی میکنم وبدترازهمه مرتکب قبیح ترین اعمال بشری ( شنایع قوم لوط ) میشوم ولی آقای دولت آبادی میفرمایند" ازمعاشرین اوغیراین شنیده شده "یکی ازمصا دیق "اجتهاد مقابل نص " گمان میکنم همین طرزمدافعه آقای دولت آبادی است .

مگر اینکه آقای دولت آبادی مدعی شوندکه قاآنی اینطور نبوده است واین اشعاری که حاکی ازاخلاق نکوهیده اوست بیهوده سرود ه واصل نداشته وعمدا بخودنسبت داده است. دراین صورت باید  قاآنی رادرزمره مجانین درآورد نه شعراکه بدین واقعیت اخلاق زشتی رابخودنسبت داده است .

صحیح است . یعنی الفاظ هست که درمیان شعرامعمول شده وجزءلوازم شعرگفتن ایرانیان بوده است مثلا تعریف ازشراب کردن ولی توصیف اعضاء قبیح الذکروشرح شنایع اخلاقی ومذهبی هم جزء لوازم شعر است یاحاکی ازاخلاق شاعر؟

درخاتمه این قسمت من یک سوال  ازنویسنده محترم شرح حال قاآنی دارم وآن اینست که ایشان مینویسند قاآنی خیلی بشاش وخندان وخوش معاشرت بودهاست ودلیل خودرانیز اشعارقاآنی قرارمیدهند و این مسمط رابطورنمونه ذکرمیفرمایند.

الاچه سالهاکه من می وندیم داشتم

چوسال تازه می شدی می قدیم داشتم ... الخ

دراین صورت آیاهمین طورکه ایشان ازاشعارقاآنی به بشاشت وخنده روئی استدلال  می کنند ماحق نداریم ازاشعاراو مثل .

یک طبق بلورراماند که...الخ و" تیغم بسپر...الخ ودنباله های مفتضخ آن تصورکنیم که آقای قاآنی یک شخص فاسد بتمام معنی الکلمه بوده است واگرکسی اینطور استدلال کرد "بی اطلاع است " برای اینکه " ازمعاشرین اوغیراین شنیده شده است .

قدروقیمت ادبی قاآنی من بعید می دانم آقای دولت آبادی که خودشعرمیگویند وباشعارفارسی آشنائی کامل دارند . مثل مبتدیان درادبیات فارسی . به قاآنی حقیقتا قدروقیمت ادبی بدهند وبانچه درمجله آینده نوشته اند معتقد باشند.

بنده بیشتر تصور میکنم تمجیدات آقای دولت آبادی جنبه تعارف ومجامله راداشته است وازقبیل همان الزاماتی است که غالب نویسندگان احوال شعراداشته وآقای دولت آبادی نیز درقسمت معلومات واخلاق قاآنی اظهارنموده بودند .

کسیکه استحکام تراکیب لفظی وبلاغت های شورانگیزفردوسی رادیده باشد.

کسیکه طراوت ولطافت وسلامت اشعارسعدی رادریافته باشد .

کسیکه متانت وانسجام وبلندی وفکر حافظ رادرک کرده باشد .

کسیکه به  بدایع ولطائف تشبیهات وکنایات واستعارات وسبکروحی نظامی آشنائی داشته باشد.

کسیکه باروح خندان ولاقید واحیانا محزون خیام وشفافی الفاظ وتراکیب عذب او موانست نموده باشد.

کسیکه طبع بلندومنیع وقریحه وقاد ناصرخسروعلوی راتماشانموده است .

کسیکه عزت نفس .هوش بلند پرواز سنائی رادیده است .

وبالاخره ملتی که خاقانی دارد. منوچهری دارد. مسعود سعد دارد . فرخی سیستانی واین شعراء فحل رابدنیا آورده است نقص است اسم قاآنی گداوقلاش وهرزه ومتملق رادرردیف شعراآورده . دیگر چه رسدباینکه مانند آقای دولت آبادی آنراشاعرعظیم و"فاتح سبک جدید " و" خاتم سبکهای قدیم " بگوید !

خیلی عجب است آقای دولت آبادی میفرمایند " به جرات میتوان گفت قاآنی درمیان شعری ایران ازسلف وخلف یکه تازمیدان الفاظ است "

قاآنی وقتی می خواهد ازناصرالدین شاه مدح کند ازگرز وشمشیروزوبین وپیل واژدروسپرو تیروکمان صحبت میکند . درتغزل غیرازتشبیهات واستعاراتی که هشتصد سال تکرارشده چیزی نمیگوید . آیا این است معنی انقلاب ادبی ؟

شاید غرض آقای د ولت آبادی ازانقاب ادبی قاآنی وتجدد آن مرحوم وآشنائیشان به زبان اروپائی این است که وقتی خواسته است اعتماد السلطنه رامدح کند اسم نیوتن رادرشعر آورده وگفته است نیوتن ریزخوارخوان فضل علی قلی میرزا بوده است .

درهرصورت بنده ازانقلاب ادبی قاآنی چیزی دستگیرم نشد .لذامتاسف هستم که چرا قاآنی " یک صدسال زود  بدنیا آمده است " شایدهم آقای دولت آبادی باین شعر قاآنی که میگوید :

"ملک نژادا جهان  چو من نزاید همی (؟)"

"پس ازمن ای بس حکیم که می بیاید همی "

" بمرگ من پشت دست زغم بخاید همی "

"دودست خویش ازاسف بهم بساید همی  "

"که کاش قاآنیا بدی دراین روزگار"

گول خورده وخیال کرده اند چون قاآنی خودش تعریف ازخودش کرده ومدعی شده است که حکما ء بعد ازاو برای اومتاسف خواهند شد پس حقیقتا اینطور بوده است وایشان هم باید ازفقدان اودراین عصرنورانی متاسف باشند وازاینرو پنج مصرع فوق رانیز درذیل مقاله خود بطوردلیل ذکرفرمود ه اند. درصورتیکه اگر مرحوم قاآنی دراین عصر هم تشریف میداشتند بازهیج ..

نظرات 6 + ارسال نظر
مهتاب پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 http://parande-man.blogsky.com/

سلام دوست گرامی

من فقط اسم قاآنی را شنیده بودم و اطلاعاتی راجع به ایشان نداشتم.
باز هم از شما بابت دعوت برای خواندن این پست با ارزش و جالب ، تشکر می کنم.

در پناه حق

باسلام . هدف ازتاسیس این وبلاگ که بنام شیرازمزین است . ارائه مطالب سنگین ادبی واشعار است . به کمک دوستان صاحب رای ونظر مثل خانم مهتاب نیازمندم .

علی کشکولی پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:16 http://roohemojarad.blogfa.com/


سلام و ادب


شعری در باره امام حی لنگر زمین و آسمان


نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان




سوی تو می‌دوند هان! ای تو همیشه در میان





در چمن تو می‌چرد آهوی دشت آسمان




گرد سر تو می‌پرد باز سپید کهکشان





هر چه به گرد خویشتن می‌نگرم در این چمن





آینه ضمیر من جز تو نمی‌دهد نشان





ای گل بوستان سرا از پس پرده‌ها درآ




بوی تو می‌کشد مرا وقت سحر به بوستان



ای که نهان نشسته‌ای باغ درون هسته‌ای


هسته فرو شکسته‌ای کاین همه باغ شد روان



آه که می‌زند برون از سر و سینه موج خون


من چه کنم که از درون دست تو می‌کشد کمان



پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟


کز نفس تو دم به دم می‌شنویم بوی جان



پیش تو جامه در برم نعره زند که بر دَرم!


آمدنت که بنگرم، گریه نمی‌دهد امان...



هوشنگ ابتهاج (سایه)


[گل][گل][گل][گل][گل][گل]



[گل][گل][گل][گل][گل][گل]

باسلام .درو د برشما که دراین روز پنجشنبه اظهارلطف نموده اید و شعر زیبا وبامفهومی ازهوشنگ ابتهاج ارسال داشته اید. به دعای شما دوستان نیازمندم .

سید محمدرضا هاشمی زاده پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:41 http://sheredashti.blogfa.com

سلام بزرگوار صمیمی جناب ثابت قدم
..........
به خلوت تنهائیم خوش آمدی...قلم وقدمت همیشه ایام سبز ومعطر.دوستیت پایدار
میلاد باسعادن ثامن الحجج...قلب تپنده ایران زمین...خورشید ولایت ..عالم آل محمد
ص...حضرت امام رضا ع بشما رهرو آن..نور حق ولی مطلق نبریک وتهنیت میگویم....در دنیا زیارتش ودر آخرت از شفاعتش بهرمند شویم...
................
ضامن آهو.....
به چاووشی هوایت کرده این دل.....غریبانه صدایت کرده این دل
درون سینه ام چون مــرغ عاشق....بهــانه از بـرایت کرده این دل
....
طبیب دردمنــدانی رضــــــا جان.....شفابخش دل وجانی رضا جان
توفخـــــر مردم ایــــران زمینـــی....که در خاک خـراسانی رضا جان
.............
دلم دارد هوای خـــــانه ی تو...سراپا عاشق ودیـــوانه ی تو
عطش دارد کبوتر بچه ی من....پریده تا به سقـــاخـــانه ی تو
........
زتنهایی اگرچه خسته ام من....به عشقت روز وشب دلبسته ام من
دل سرگشته ام با بال زخمی...به آن باب المرادت بســته ام من
.......
شنیدم ضامن آهو شدی تو......کفیل درد وداغ او شـــدی تو
شفاعت کردی آن آهوی دربند....کفیل درد وداغ اوشـــدی تو
.........
بهــــارا مایه ی بشکفتــنم شو....رهائی بخش زنجیر تنــــم شو
به جان مادرت زهرای اطهـــــر....بیا فردای محشر ضامنــــم شو
..........
چند بیتی از شعر..ضامن آهو.(کتاب از خاک تا افلاک) سیدمحمدرضا هاشمی زاده

باسلام به استاد عزیزم . اشعار بسیارجالب است . پیشاپیش مولود ثامن الائمه (ع) راتبریک می گویم . انشا الله ازاشعار زیبای شما هم در روز ولادت آن امام عزیز استفاده خواهد شد.

مهتاب پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 http://parande-man.blogsky.com/

سلام دوست گرامی

ممنون از حضور همیشه سبزتان و شعر زیبای آذین


یارب ز کرم بر من دل ریش نگر
بر من منگر بر کرم خویش نگر

سلام شعر کوتاه وعالی بود . گویا وکامل ..

موفق باشید.

س.ق پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:12 http://baghenazar.blogfa.com

سلام جناب ثابت قدم
ممنون و تشکر فراوان .
خوشحالم که مهمان وبلاگ دیگرتان هستم و الحق که اینجا هم مطالب را به اکمال رسانده اید.

سلام بردوست عزیز.

انشا الله دراین وبلاگ بااستفاده از مقالات کارشناسان ادبی و استفاده ازنظرات دوستان به کارادامه خواهیم داد. منتظر نظرات دوستان هستم .

سمیر پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:08 http://www.samirmore.blogfa.com

سلام همفکر گرامی !
مطلب درباره قاآنی زیاد است و جای بحث های فراوان . اما در این مجال چیزهای زیادی آموختم از مطلب زیبایت . سپاس .

باسلام . نمی توان منکر قدرت ادبی قاآنی شد. لکن نفی چاپلوسانی مانند قاآنی خدمتی است به شجاعانی مانند فرخی یزدی و میرزاده عشقی . وخدمتی به ادب وفرهنگ این مرزوبوم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد